دوشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۵:۱۳ ب.ظ

درباره سايت

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

محبوب ترين ها

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

۱۳۵ مطلب توسط «خانم زادیان» ثبت شده است

نسبت بین بیت المقدس و امام عصر (عج) ١۴

 مهدوی

نسبت بین بیت المقدس و امام عصر (عج) ١۴ ۰ نظر

نسبت بیت المقدس و امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف ١۴


 چرا وقتی حضرت ابراهیم علیه السّلام خانه خدارو بنا کرد همچنان رو به سمت بیت المقدس عبادت می‌کردند تا زمان پیامبر اسلام؟(رفع شبهه)


 قسمت ۵


در تأیید قول تفسیر نمونه، چند نکته قابل ذکر است:


١_اول. اینکه آیه واضح و آشکار بیان میکند که اولین خانه ای که برای مردم قرار داده شد، خانه کعبه است; چراکه روایاتی وجود دارند که کلمه (أَوَّلَ بَیْت) را به معنای اولین خانه گرفته اند.


٢_دوم. باید در شأن نزول آیه دقت کرد. شأن نزول از این قرار است: یهودیان هنگام تغییر قبله، در مدینه به پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم اعتراض کردند(1)  


و سابقه بیت المقدّس را به رخ پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم کشیدند. خداوند هم به حمایت از پیامبرصلّی الله علیه و آله وسلّم ، این آیه را نازل نمود تا یهودیان تصور نکنند سابقه بیت المقدّس بیشتر و مقام و منزلت آن برتر است، بلکه بیت اللّه الحرام به عنوان اولین خانه برای مردم قرار داده شده است. اگر در شأن نزول این آیه دقت شود ـ همچنانکه تفسیر نمونه نیز چنین نظری دارد (٢)  


این موضوع کاملا روشن میگردد که موضعگیری آیه صرفاً برای بیان موضوع سابقه و قدمت کعبه است; چراکه دعوا و موضعگیری یهود نیز بر همین قدمت و سبقت بود.


٣_سوم. گروهی میخواهند اثبات کنند منظور از(أَوَّلَ بَیْت)اولین عبادتگاه است، نه خانه معمولی، و به روایت امام علی علیه السّلام ـ که در بحث روایی بیان خواهد شد ـ نیز استناد میکنند. همانگونه که گذشت، تفسیر من وحی القرآن نیز همین قول را اختیار کرده و با استفاده از کلمه (لِلنَّاسِ) نتیجه گرفته که کعبه اولین عبادتگاه جهانی است. (٣) 


اما نکته اینجاست که این، دلیلی بر آن نیست که حضرت ابراهیم علیه السّلام آن راساخته است. به عبارت دیگر، گرچه کعبه اولین خانه برای عبادت و طواف بوده، اما پیش از حضرت ابراهیم علیه السّلام ساخته شده است.


۴_چهارم. در نقلهای تاریخی میبینیم که معصومان علیهم السّلام از ظاهر این آیه استفاده کرده اند. برای نمونه، میتوان به این نقل اشاره کرد: منصور دوانیقی قصد داشت خانه های اطراف کعبه را خراب کند و فضای اطراف بیت اللّه را گسترش دهد، اما مردمی که در آن نزدیکی خانه داشتند، از این کار ممانعت کردند و اجازه ندادند خانه هایشان خراب شود. 


دعوا را به نزد امام صادق علیه السّلام بردند، امام در جواب منصور فرمود: نگران نباش، آیه قرآن به نفع شماست. منصور پرسید: کدام آیه؟ امام فرمود: (إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً) 


چون به دلالت ظاهر قرآن، خانه خدا سابق بر همه خانه هاست، اولویت با خانه خداست و بقیه خانه ها بعدتر ساخته شده اند و میتوانید آنها را خراب کنید، و مردم نیز پذیرفتند. باید دقت شود که امام از این آیه چه استفاده ای کرد. اگر منظور امام اولین عبادتگاه بود، این قابل خدشه بود و ممکن بود کسی بگوید: پیش از آن، اینجا خانه های اجداد ما بوده است. روشن است که استدلال امام به گونه ای سبقت خانه خدا را به عقب بازمی‌گرداند که هیچکس را یارای مقابله نیست.


پی نوشت ها:

 (1) [ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 2، ص 9. / محسن قرائتی، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، 1383، ج 3 ص 131.  ]

 (٢) [ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 3، ص 550.]

 (٣) همان 

  (۴)[فخر رازی، پیشین، ج 8، ص 124ـ125. ]


ادامه دارد...


 کانال تلگرامی رهپویانِ فرج


https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3hGEvQLRR5JA

راه های رسیدن به حال خوش معنوی و نشاط زندگی ۱۳

 صوتی اخلاقی

راه های رسیدن به حال خوش معنوی و نشاط زندگی ۱۳ ۰ نظر

راه‌های رسیدن به #حال_خوش_معنوی و #نشاط_زندگی (۱۳)


 جلسه ۱۳ | ۹۶/۳/۱۸


میدان فلسطین، مسجد امام صادق(ع)


#رمضان #رمضان96 #استاد_پناهیان


کانال تلگرامی رهپویانِ فرج


https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3hGEvQLRR5JA

دریافت

عنوان: حال خوش معنوی ۱۳
حجم: 6.73 مگابایت

غرب و شیعیان

 مقاله مهدوی

غرب و شیعیان ۰ نظر

بیش از چهارصد سال از بسط تفکر، فرهنگ و به تبع آنها مدنیت مغرب زمین می گذرد. مدنیتی که بر مبنای تفکر انسان مدار (امانیسم)، جلوات مختلف نفس اماره انسان را متجلی ساخته و همان را هم ملاک و معیار ارزش گذاری و سنجش همه امور عالم و آدم می داند. ضمن آنکه، فرهنگ حاکم بر آن، بسیاری از ارزشهای دینی و اخلاقیات مذهبی را تحت الشعاع قرار داده است.


شرایط تاریخی خاص «سرزمینهای اسلامی »، غفلت مسلمین از شناسایی بنیادین غرب و بالاخره سلطه سردمداران استکبار موجب بوده است تا امروزه، مدنیت و فرهنگ غربی، در تمامی گوشه ها و زوایای کشورهای مسلمان نفوذ کرده و همه مناسبات فردی و جمعی آنان را تحت تاثیر خود قرار دهد. تاآنجا که طی یک قرن اخیر، به صورت آشکار، سازمانهای رسمی علمی، تحقیقی، سیاسی، مالی و جاسوسی انگلیس و امریکا و دیگر کشورهای غربی، احکام خود را درباره بیش از یک میلیارد مسلمان جاری ساخته اند.


در این میان، ایران به عنوان سرزمینی که مردمش هماره پرچم ولایت و امامت ائمه هدی: را در اهتزاز نگهداشته اند; از وضعیتی خاص برخوردار است و به همین سبب نیز بیش از دیگر کشورهای اسلامی مورد توجه و تعرض غرب قرار گرفته است.


از اولین سالهای حکومت قاجار، به دلایل مختلف (که ذکر آنها موجب طولانی شدن کلام می شود) فرهنگ و تمدن اروپایی با دلالگی روشنفکران ملحد و حمایتهای حکام جاهل، سایه شوم خویش را بر مهمترین ارکان حیات فرهنگی و مدنی این قوم گسترد و همه مناسبات او را اعم از تعلیم و تربیت، سیاست، اقتصاد، قضا، تقنین و بالاخره نظامیگری تحت الشعاع مبانی نظر و سیاستهای اجرایی خود قرار داد. به طوری که تمامی منابع نظر دینی و حتی فرهنگ سنتی به فراموشی سپرده شدند، که نتیجه طبیعی این امر، خودباختگی، دوری از هویت حقیقی، تعلیم و تربیت غربی و بالاخره زندگی به سیاق فرنگیان بود.


انقلاب اسلامی، به رهبری امام فقید حضرت روح الله الموسوی الخمینی قدس سره الشریف، و در پی آن وقوع جنگ تحمیلی هشت ساله، همه گردهای نخوت و غبار سستی یکصدو پنجاه ساله را که بر پیکر این ملت نشسته بود، سترد و با احیا و تجدید تفکر و فرهنگ معنوی امکان بازپرسی از همه مناسبات فردی و جمعی پیشین را فراهم آورد.


اما، فقدان مطالعه جدی در امور مبتلا به، به تعویق افتادن موضوع انقلاب فرهنگی همراه با تهاجم بی وقفه فرهنگی و سرمایه گذاری دستگاههای سیاسی استکبار جهانی (به سرکردگی یهودیت صهیونیستی) برای مقابله با فرهنگ انقلاب اسلامی، موجب شد تا آسیبهای بسیاری به حیات فرهنگی جوانان وارد آید.


پرواضح بود که امپریالیسم امریکا همه هم خویش را مصروف اضمحلال سرزمینی خواهد کرد که پرچم ولایت و تشیع را برافراشته است. چنانکه «ویلیام پری » وزیر دفاع امریکا در هفدهم آذرماه سال 73 در مجلس سنای امریکا اعلام داشت:


«امریکا قبل از استفاده از زور به دیپلماسی بازدارنده متوسل خواهد شد و در صورت شکست آن به دیپلماسی فشار روی خواهد آورد.»


این در حالی است که هنوز چنانکه شایسته است، نقد جدی تفکر، فرهنگ و تمدن غرب و بازپرسی از نحوه نفوذ و بسط آن مبانی در نظام تعلیم و تربیت، دستگاههای ارتباط جمعی، اقتصادی، شهرسازی و... در ایران به عمل نیامده است و تا دسترسی به پاسخهای اساسی مبتنی بر منابع اسلامی و مبانی نظر دینی - در کلیه امور - راهی دراز در پیش است.راهی که پیمودن آن الزامی است و استمرار حیات حقیقی انقلاب اسلامی و آغاز بنای تمدن ویژه آن منوط به این امر مهم است زیرا:


به جز دوران حیات و حضور حضرت نبی اکرم(ص) و مدت کوتاه خلافت علی بن ابی طالب(ع) در سرزمینهای اسلامی (با انبوهی از درگیریها و جنگها) دیگر هیچ گاه، به صورت گسترده امکان استقرار حکومت اسلامی - زیر لوای معصومین(ع) - مهیا نشد و پس از غیبت کبری نیز، سلطه اولاد بنی عباس و پس از آنها، خلفا و سلاطین نادان، امکان نشر آراء مؤمنان آل محمد(ص) و تحقق حکومت اسلامی فراهم نیامد و در یک کلام:


وجوه فرهنگی و آداب ملک داری و تعالیم معصومین(ع) در پرده اجمال و سینه بزرگان اهل نظر ماند و تنها وجوهی از آن دریافتهای قلبی در قالب آثار فقهی، مجموعه های روایی، دواوین شعراء، تفاسیر و صورتهای معماری آشکار شد. مجموعه ای که طی چند قرن گوشه ای از تمدن اسلامی را به نمایش گذارد و پس از آن تبدیل به آرزوی بزرگی شد که قلبهای مشتاقان را گرم می کرد. انتظاری که تا ظهور قائم آل محمد(ص) امتداد می یابد. لیکن، این تصور بیهوده به وجود آمد که «اسلام قادر به عرضه پاسخهای مناسب برای سؤالات مسلمین در مباحث اقتصادی، اجتماعی، حقوقی و سیاسی روز نیست.»


و چه زود مسلمین نیز از یاد بردند که امامشان فرموده بود:


«لیس شی الا و قد جاء فی الکتاب و جاءت فیه السنه » [1] .


چیزی نیست مگر آنکه [حکم آن] در کتاب و سنت آمده است.


این امر مقدمه ای شد تا واسپس آن (بویژه در دوره معاصر)، مبانی نظر غیردینی و منابع غربی مورد توجه اهل علم و بویژه دانشگاهیان و دانش آموختگان جدید واقع شود و آراء آنان در قالب برنامه ها و کتب درسی به دانشجویان جوان منتقل گردد، تا جایی که متاسفانه، امروزه همه مسائل مبتلا به، مبانی نظر و منابع غربی نقش اساسی و تعیین کننده ای را ایفا می کنند.


به موازات این جریان، شاهد بوده ایم که از بزرگان اهل ادب دینی و آثار مردان اهل تفکر و نظر، هماره وسیله ای برای تفاخر و زینت مجالس ساخته شد و هر از چندی سمیناری و کنگره ای به نام آنان بر پا گشت. بی آنکه هیچ قصد جدی برای رجوع به آراء آن سلحشوران قبیله ایمان وجود داشته باشد. به طوری که، طی یکصد و پنجاه سال اخیر همایشهای بسیاری برگزار شده، لیکن، سازمانهای آموزشی و برنامه ریزان نظام دانشگاهی به همان راهی رفته اند که غرب صورت و سیرت آن را ترسیم کرده است.


شک نیست که مجموعه «اعتقادات، اخلاقیات و احکام » هر یک به منزله رکنی اساسی در زیر ساخت «تفکر، فرهنگ و تمدن » بوده اند وبدین سبب، در طول تاریخ هیچ مدنیت فاخری، فاقد احکام مخصوص به خود و هیچ تمدنی فاقد فرهنگ ویژه خود نبوده است. بر این قیاس، باید اعلام داشت تمدن مغرب زمین نیز بسان یک مذهب ضمن دارا بودن سلسله ای از احکام عملی برای همه مناسبات فردی و جمعی انسان از اخلاق، فرهنگ و بالاخره اعتقادات ویژه ای نیرو می گیرد که توسط بزرگان اهل نظر آن سامان (فلاسفه، روشنفکران، علما و...) مدون و اعلام شده است.


این امر، جامعه مسلمین و حوزه های نظری آنها را ناگزیر می سازد تا اقدام به نقد اساسی همه احکام جاری بر مدنیت وارداتی غرب، پشتوانه فرهنگی و سیر تحول آن نمایند.


در مقابل، بر اساس طرحی گسترده باید مقدمات دستیابی به پاسخ سؤالات مبتلا به روز را از میان منابع نظر دینی (قرآن و عترت) فراهم کرد.


بی شک به عنوان یک مسلمان شیعی مذهب بر این باوریم که پیروی از دستورات معصومین(ع) تنها راه نجات است چنانکه امام محمد باقر(ع) می فرمایند:


«شرقا و غربا فلاتجدان علما صحیحا الا شیئا خرج من عندنا» [2] .


در شرق و غرب عالم به دانش درستی دست نمی یابید، مگر آنچه از نزد ما خارج شده باشد.


و از حضرت حجت (ع) نقل است که فرمودند:


«طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لانکارنا» [3] .


جستجوی معارف جز از راه ما خاندان پیامبر برابر انکار ما است.


باور به این امر خود پایه اولیه انقلاب بنیادین فرهنگی است چنانکه مقام معظم رهبری فرموده اند:


«انجام یک انقلاب فرهنگی حقیقی در جامعه بر مبنای تحول عمیق اخلاقی به معنای عام و صحیح کلمه ضروری است.»


به نظر می رسد ضرورت حل و فصل سریع مسایل طی سالهای بحرانی جنگ و انقلاب اسلامی در کنار حوادثی که پی در پی فرا راه انقلاب قرار می گرفتند موجب بوده تا دست اندرکاران امور کشور، با توسل به راه حلهای سهل الوصول پاسخهایی را برای امور مبتلا به پیدا کنند و با پشت سر نهادن بحرانها، دوره فترت و گذار را طی نمایند. اما، عدم تاسیس مرکز تحقیقی هوشمندی که بتواند با مراجعه به منابع و متون دینی، پاسخگوی همه سؤالات مبتلا به امور فرهنگی و مدنی جامعه مسلمین در این شرایط تاریخی باشد; موجب شده است تا مطالب غیر تحقیقی بسیاری به صورت پراکنده در میان مردم و مسؤولان رد و بدل شود و حتی بسیاری از دستگاههای اجرایی با اتکا به راه حلهای متخذه از آراء اندیشمندان غربی و یا روشنفکران التقاطی شرقی امور را به پیش برند و در نهایت به این تصور واهی دامن زده شود که: «دین فاقد پاسخ مناسب برای مسایل مبتلا به روز است و یا دین تنها امری فردی و اخلاقی است و نمی تواند در امور اجتماعی و حکومتی دخالت کند.»


ایجاد چنین مرکزی نیازمند طرحی اساسی است و مسلما باید گفت طراحی چنین برنامه ای ممکن و میسر است، تا این امکان به وجود آید که: شالوده نظام تعلیم و تربیت جامعه مسلمین بر بنیانی مرصوص استوار گردد و از دیگر سو، مقدمات ایجاد تحول اساسی در همه زمینه ها فراهم شود. ضمن آنکه از این طریق می توان مطالب نظری مورد نیاز کلیه دستگاههای اجرایی کشور را (عاری از شائبه های غربزدگی) فراهم کرد.


غرب و شیعیان اهل بیت


باید اذعان داشت که غرب و صهیونیسم هیچگاه تمایل به حفظ استقلال فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ایران نداشته و همیشه درصدد بوده اند تا با استفاده از تمامی وسایل مانع تحقق قطعی این امر شوند زیرا، نوع باور و اعتقاد اهل تشیع را - که هماره چشم به راه رسیدن «موعود منتظر» هستند - رو در رو با اساس و بنیاد نظری فرهنگ و تمدن خود می بینند که:


«سحر با معجزه پهلو نزند.»


آنان نیک دریافته اند که شیعیان، به جهان معاصر به چشم مدینه فاضله و جهان مطلوب نمی نگرند.


شاید به واسطه همین شناخت از سرزمین و مردم ایران است که طی یکصد و پنجاه سال اخیر، به گونه های مختلف سعی در خدشه دار کردن موضوع «انتظار و مهدی منتظر (ع)» کرده اند و با ایجاد فرقه ها و دسته های متعدد، امید به بسط تفرق و تشتت در میان مسلمانان داشته اند. چرا که این باور (ظهور منجی موعود) شیعیان را به عنوان جامعه ای معترض در برابر کفر، شرک، نفاق و الحاد معرفی کرده است.


نمونه بارز این اعتراض بزرگ در برابر استکبار، وقوع انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی قدس سره بوده است. چه، شیعیان همواره در طول همه تاریخ، تابع مکتبی بودند که جانمایه آن را اعتراض در برابر وضع نامطلوب و تلاش برای بنای وضعی مطلوب تشکیل می داد و به آنان یادآور می شد که:


«افضل العبادة انتظار الفرج » [4]


انتظار، بذری است که در شرایط مناسب، نهال امیدواری، ستیز با استکبار، دوری از فساد، امر به معروف، نهی از منکر، دفاع از مظلوم، سرزندگی، دوری از یاس و بالاخره فرمانبرداری از خداوند رحمان را می پرورد.


شیعیان و حضرت صاحب الزمان


قیام مهدی موعود (ع)، بزرگترین حادثه تاریخی بشریت و سرفصل فارق ظلم و باطل از عدل و حق است چنانکه فرمود:


«اذا قام القائم(ع) ذهبت دولة الباطل » [5]


هنگامی که قائم به پا می خیزد دولت باطل نابود می شود این قیام با استناد بر بسیاری از اخبار و حوادث می نماید که، از آن میان تحقق انقلاب اسلامی، و برخاستن مردی از قم را می توان بشارت دهنده قریب الوقوع بودن آن جریان عظیم در عرصه هستی دانست.


«و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا» [6]


خداوندا در ظهور حضرتش شتاب کن، اگر چه دیگران این امر را دور می دانند اما ما آن را نزدیک می دانیم.


این مطلب در کنار این کلام محکم:


«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة » [7]


کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است ما را متذکر این می سازد که عدم معرفت درباره آن حضرت ما را دچار غبنی بزرگ خواهد کرد.


غبنی که تا مغز استخوان را می سوزاند و دل را می لرزاند. از آن مهمتر غم فقدان آمادگی جسمی و روحی بسیاری از مسلمانان در سرتاسر عالم است که در میانه زنجیر طغیانگران و سلاطین خودکامه، زمینگیر مانده اند.


بدیهی است که ایجاد آمادگی منوط به شناختی ژرف درباره دین، تاریخ، روایات و اخبار مربوط به ظهور و حکمت ازمنه است، مجموعه ای که زمینه هایی قوی در مخاطبان به وجود می آورد و عامل ایجاد شور و نشاط جهت آماده شدن در عصر غیبت و آخرالزمان می شود. عجب نیست که بسیاری از مسلمین و حتی شیعیان در مقابل این حوادث بزرگ و دشمنانی که تحت لوای یهودیت صهیونیستی و استکبار جهانی کمر به نابودی مسلمین بسته اند معرفتی اندک و اجمالی از حضرت صاحب الامر (ع) دارند و گاه موضوع ظهور را مترادف با وقوع قیامت کبری می پندارند و از آن در هراسند. علی رغم آنکه، نزدیک به شش هزار روایت در این باره از معصومین(ع) وارد شده است و در واقع باید گفت:


«شیعیان درباره جانمایه بقا و دوامشان و سر اعتقاد و باورشان یعنی موضوع ولایت، امامت و حجت نیازمند مطالعه و خوراک فکری و فرهنگی هستند.»


زیرا علاوه بر موارد فوق:


1. تاکنون مرکز تحقیقاتی جامع و مناسبی در جهان اسلام، برای مطالعه حقایق و کشف تحریفات وارد آمده در اخبار تاسیس نشده است و همواره حقایق متعالی همراه با بسیاری از افسانه ها و تخیلات در میان مسلمین منتشر گشته است که در این میان جوانان آسیب پذیرتر بوده اند. بویژه که علوم کمی غربی، به صورت طبیعی پایه های اعتقاد به غیب، روح، عالم امر، رجعت، ظهور و... را سست می نماید.


2. تاکنون، علی رغم تبلیغات سازمانهای جاسوسی و فرهنگی غرب علیه این موضوع (ایجاد فرق ضاله، ساخت فیلمهایی چون نوستر آداموس و...) از مطبوعات و سازمانهای انتشاراتی، جایگاه ویژه ای برای این امر در نظر نگرفته اند. و تنها در ایام ماه شعبان، مقالات پراکنده ای، در میان سیلی از تبریکات و تبلیغات تجاری منتشر می سازند که آن مقالات نیز عمدتا قالبی و غیر تحقیقی نوشته می شوند و همگی دارای مضامینی واحد و تکراری اند.


3. خالقان آثار ادبی و هنری، بویژه داستان نویسان و فیلمسازان، از دستمایه ای قوی و محققانه برای خلق آثاری مناسب با این امر برخوردار نیستند. بدین سبب آن آثار، فاقد قدرت لازم برای ایجاد نشاط و تحرک در میان جوانان اند و در مقابل بسیاری از قهرمانان پوشالی و فاسد که به وسیله فیلمسازان غربی و اخیرا ژاپن، تبلیغ می شوند، جایگزین مردان بزرگ و سلحشوران قبیله ایمان شده اند.


4. علی رغم آنکه موضوع «موعود آخرالزمان(ع)» در میان تمام اقوام و در میان همه مذاهب مطرح است; لیکن، هیچ نوع شناخت اصولی دراین باره و هیچگونه ارتباطی که عامل تضارب آرا و اندیشه میان علما و اندیشمندان شود وجود ندارد.


5. به واسطه عوامل فوق، هیچ نوع برنامه جدی و عملی برای تربیت نیروهای زمینه ساز ظهور حضرت تدوین نگردیده است و امروزه، جوانان مسلمان در برابر تهاجمات بلاوقفه فرهنگی غرب آسیب پذیرند.


6. ضرورت انجام اقدامی اساسی برای ایجاد جریان «جهاد فرهنگی » علیه «تهاجم فرهنگی » بیش از هر زمان به چشم می خورد و انجام این مهم نیز، در گرو شناخت جهان نامطلوب ساخته و پرداخته شده غرب و غربزدگان و شناخت جهان مطلوب موعود است. چه، باید اعلام داشت:


حضرت حجت (ع) بکلی مورد غفلت واقع شده است و قهرا تا آن هنگام که انسان، ایشان را کماهوحقه نشناسد - چنانکه باید - وظیفه اش را بجا نمی آورد و بعکس پس از شناخت، در هر دو وجه وظایف را به انجام می رساند.


نگارنده بر آن باور است که،«نقد جدی تفکر، فرهنگ و تمدن غربی » و «تاسیس مرکز تحقیقی ویژه ای که بتواند پاسخگوی سؤالهای بنیادین شود» مقدمات بنیادین جهاد فرهنگی است.


تحقق این دو امر، در گرو حراست از بنیادهای فرهنگی و مدنی جامعه مسلمین از آلودگی به شائبه های غربزدگی است چه غفلت در این باره و رها کردن امور در دست مردان و زنانی که به حقیقت عاری از دلبستگی به ارزشهای فرهنگی، دینی اند موجب می شود تا تمامی فرصتها برای بازسازی فرهنگی از بین برود. چنانکه امروزه با معضل بزرگ اجتماعی (گرایش نسل جوان انقلاب به غرب) روبرو هستیم. انفعال در برابر خواسته های شهوی و هواجس نفسانی و دامن زدن به گرایشهای غیر دینی نه تنها موجب فرونشستن آتش و التهاب هواجس نمی شود بلکه، بسان «شوراب » تمایل را صدچندان می سازد.


چنانکه مذاق به مرداب عفن خو گرفت به هیچ روی عطر گلها و ریاحین را جستجو نمی کند.


جامعه فرهنگی این سرزمین ناگزیر بازنگری در بسیاری از عملکردهاست. ناگزیر به شناسایی همه جانبه خصم و ردپای آنها در میان مناسبات فرهنگی و مادی مردم است.


ناگزیر به تکیه بر مردانی است که گوش جانشان آکنده از کلام دین نبی اکرم(ص) است ورنه، آنان که سالهای سال در میان سرزمینهای غربی ارتزاق کرده اند و صورت و سیرت زندگی خود را با ادب غربی منطبق ساخته اند به چیزی کمتر از اعتزال از مبانی دینی و کم رنگ ساختن احکام اسلامی راضی نیستند و از دین جز صورت وارفته ای که توجیه کننده اعمالشان باشد نمی خواهند.


اینان، بی آنکه بر ملا سازند دین را ناتوان و اهل دیانت را فاقد توانایی حل و فصل معضلات مسلمین می پندارند. اینان بی آنکه آشکارا لب بگشایند احکام خدا و رسول او را کافی برای زندگی نمی دانند چرا که زندگی در نگاه آنان، جز تکرار آنچه غرب هم اکنون در آن دست و پا می زند نیست.


اینان به حقیقت پیرو مسلک «جدایی دین از سیاست اند» و از همین رو امام عصر ارواحنا فداه » را انتظار نمی کشند و از ایشان سخن به میان نمی آورند چه،اعتقاد به امام عصر (ع)، تجلی این باور است که «دین منفک از هیچ یک از مناسبات فردی و جمعی آدمی تا ابدالاباد نیست ».


پی نوشت:


1. المجلسی، مولی محمدباقر، بحارالانوار، ج 2، ص 304، ح 47، مؤسسه وفاء، بیروت،1403 ق.


2. همان، ج 46، ص 335، ح 21.


3. القیمومی الاصفهانی، جواد، صحیفة المهدی، ص 334، دفتر انتشارات اسلامی، قم،1373.


4. المجلسی،مولی محمدباقر، همان، ج 52، ص 125، ح 11.


5. همان، ج 24، ص 313، ح 18.


6. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، دعای عهد.


7. الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 371، ح 5، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365.



 کانال تلگرامی رهپویانِ فرج


https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3hGEvQLRR5JA

جاهلیت مدرن و امام زمان (عج)+ نشانه های آخرالزمان ۱

 مهدوی صوتی اخلاقی

جاهلیت مدرن و امام زمان (عج)+ نشانه های آخرالزمان ۱ ۰ نظر

سخنرانی استاد رائفی پور


 جاهلیت مدرن و امام زمان (عج) +نشانه های آخرالزمان


قسمت اول (۱) - تیر ماه ۹۲


 کانال تلگرامی رهپویانِ فرج


https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3hGEvQLRR5JAدریافت

حجم: 6.2 مگابایت

توسل به امام زمان (عج)

 مقاله مهدوی

توسل به امام زمان (عج) ۰ نظر

بنابر امتثال و عمل کردن بدستور خداوند که در قرآن فرموده: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله (ی 35 س مائده) یعنی: ای مومنین از خدا بترسید و بسوی او وسیله بجوئید باید برای رفع حوائج و گرفتاری ها به اهل بیت رسالت علیهم السلام متوسل شد. و هم چنین پیروی از مکتب انبیاء که هنگام گرفتاری به خاندان نبوت توسل می جستند [1] ، نیز چنین اقتضا می کند که ما هم باین خانواده یعنی ائمه اطهار علیهم السلام متمسک و متوسل گردیم. باز بحکم عقل که می گوید هر گاه انسان برای حصول نتیجه ای که مورد احتیاج اوست، نتوانست به تنهائی کار کند باید باهل خبره و کسانی که او را به نتیجه می رسانند ملتجی و پناهنده شود، ما هم که خواسته های زیادی داشته و بهمه آنها نیازمندیم و به تنهائی نمی توانیم از خداوند بگیریم به بندگان نزدیک بخدا و آبرومندان بارگاه ملتجی و پناهنده می شویم.


و اما نقل هم در ذیل آیه 35 مائده که ابتدا ذکر شد علی بن ابراهیم قمی گوید: معصوم علیه السلام می فرماید: تقربوا الیه بالامام (تفسیر قمی ج 1 ص 168) یعنی: آن وسیله ئی که در آیه فرموده نزد خدا ببرید امام است که بواسطه او بایستی بخدا نزدیک گردید. صدوق در عیون از حضرت رسول صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: الائمه من ولد الحسین من اطاعهم فقد اطاع الله و من عصاهم فقد عصی الله هم العروه الوثقی و الوسیله الی الله یعنی: امامان، از اولاد حسین علیه السلام می باشند و هر کس اطاعت آنها را کند خدا را اطاعت کرده و اگر آنان را نافرمانی نماید خدا را معصیت نموده، ایشان ریسمان محکم و سبب توسل بسوی خدایند (امراء هستی ص 179) پس با براهین روشنی که ذکر شد، معلوم و ثابت گشت که برای رفتن نزد خدا و خواستن حوائج از او، باید به اهل بیت علیهم السلام متوسل شد.


در این زمان باید بامام زمان علیه السلام متوسل شد


امروزه هر چه خیرات به موجودات می رسد به برکت امام زمان علیه السلام است [2] و هر که می خواهد در خانه خدا برود باید از راه امام زمان وارد شود و به عبارت دیگر، بان حضرت متوسل شود چنانچه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: مثل اهل بیت من مانند کشتی نوح است هر که سوار آن شد نجات یافت و هر که ترک نمود غرق شد (غایه المرام علامه بحرانی - یازده حدیث از اهل سنت ص 237 و هفت حدیث از شیعه ص 239).


خداوند متعال می دانسته که موجودات در هر عصر و زمان گرفتار و محتاجند و از طرف دیگر هم، نزد خدا قرب و منزلت و دسترسی باو ندارند لذا از روی نهایت لطف و محبتی که به بندگان دارد در هر دوره ای از جانب خود ولی و حجت و خلیفه خویش را در میان مردم می گذارد تا حیران و سرگردان و بیچاره نباشند و با توسل و روی آوردن باو از مهالک نجات یافته و بخیر و خوشی و سعادت برسند و امروز این خلیفه و حجت الهی حضرت حجه بن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است و باین بزرگوار باید متوسل شد و البته برای توسل بایشان راههای متعددی وجود دارد که علمای اعلام شیعه در کتب خود بیان فرموده اند که بعضی از آنها را نقل می نمائیم ولی قبلا تذکراتی را لازم است یاد آوری نمائیم:


شش تذکر لازم برای استغاثه به امام زمان


1 - همان طوری که خداوند بر همه جا احاطه دارد، خلیفه او هم که در این عصر حجه بن الحسن عجل الله تعالی - له الفرج است نیز، بر همه اشیاء احاطه دارد لذا هر کجا که شخص مضطر آن حضرت را بخواند آن بزرگوار با اراده الهیه خود و مصلحت، از او فریاد رسی می فرماید.


2 - شخص مضطر و مستغیث نیز باید از قعر دریاها گرفته تا اوج آسمانها که قرار گیرد در مقان استغاثه خود را در حضور آن حضرت بداند و ببیند.


3 - شخص مستغیث از همه قدرتها چشم پوشی کرده و نگاه امیدش فقط بدست الهی و کف پر قدرت و با کفایت آن حضرت باشد و بس.


4 - بداند که آن حضرت مظهر قدرت نامحدود الهی است و قادر است که هر حاجت شرعی که داشته باشد بر آورد.


5 - یقین داشته باشد که آن مولا از پدر هم نسبت بما مهربانتر بوده و زودتر از این پدر و مادر جسمانی، با مصلحت غم و غصه و گرفتاری شیعیانش را برطرف می کند.


6 - اگر شخص مضطر شده ولی بین او و آن حضرت موانعی مثل قضای عبادات و حق مردم و امثال اینها می داند که موجود دارد، باید فورا و قبل از استغاثه عهد کند که آن موانع را برطرف نماید مثلا قضای عبادات را بجا آورده و حق مردم را رد کند و سپس بان حضرت استغاثه نماید.


ناگفته نماند که شخص در مقام توسل و استغاثه بساحت اقدس وجود آن حضرت، هر طور و با هر زبان که می تواند ممکن است متوسل شده و با آن بزرگوار راز و نیاز نماید اما بعض ادعیه و موارد دیگر هست که بد نیست انسان از آنها آگاه باشد... (برای بعضی از تذکرات فوق بصفحه 54 کتاب فوز الاکبر مراجعه نمائید).


پنج راه برای توسل به امام زمان


>دعایی که خود آن حضرت تعلیم فرمودند


>نماز امام زمان


>بعضی از ادعیه مجرب


>رفتن به مکانها و مقامات مربوط به آن حضرت و متوسل شدن


>عریضه نوشتن خدمت آن حضرت


دعایی که خود آن حضرت تعلیم فرمودند


و آن چنین است که ابوالحسن محمد بن احمد بن ابی اللیث گوید از ترس کشته شدن فرار کرده بمقابر قریش پناه بردم شب در عالم رویا حضرت صاحب الزمان دعائی بمن تعلیم فرمود، چون بیدار شدم آن دعا را خوانده و از کشتن نجات یافتم و آن دعا این است: اللهم عظم البلاء و برح الخفاء و انقطع الرجاء و انکشف الغطاء و ضاقت الارض و منعت السماء و الیک یا رب المشتکی و علیک المعول فی الشده و الرخاء اللهم (فصل خ) صل علی محمد و آل محمد اولی الامر الذین فرضت علینا طاعتهم فعرفتنا بذلک منزلتهم ففرج عنا بحقهم فرجا عاجلا قریبا کلمح البصر او هو اقرب (من ذلک خ) یا محمد یا علی اکفیانی فانکما کافیای و انصرانی فانکما ناصرای یا مولای یا صاحب الزمان الغوث الغوث الغوث ادرکنی ادرکنی ادرکنی راوی گوید: حضرت هنگام گفتن یا صاحب الزمان اشاره به سینه مبارک خود کرد (یعنی صاحب الزمان منم) (نجم الثاقب باب هفتم حکایت 24.)


نماز امام زمان


نماز آن حضرت هر گاه خواستی آن را بخوانی دو رکعت نیت می کنی نماز توسل به امام زمان و در هر رکعت چون به ایاک نعبد و ایاک نستعین رسیدی آن را صد مرتبه تکرار می کنی و بعد از آن بقیه حمد و سوره قل هو الله احد را خوانده و به رکوع می روی و ذکر رکوع و سجود را در هر دو رکعت هفت مرتبه می گوئی و بعد از فراغ و تمام شدن نماز بلا فاصله این دعا را می خوانی: اللهم عظم البلاء و برح الخفاء و انکشف الغطاء و ضاقت الارض و منعت السماء و الیک یا رب المشتکی و علیک المعول فی الشده و الرخاء اللهم صل علی محمد و آل محمد الذین امرتنا بطاعتهم و عجل الله فرجهم بقائهم و اظهر اعزازه یا محمد یا علی یا علی یا محمد اکفیانی فانکما کافیای یا محمد یا علی


یا علی یا محمد انصرانی فانکما ناصرای یا محمد یا علی یا علی یا محمد احفظانی فانکما حافظای یا مولای یا صاحب - الزمان یا مولای یا صاحب الزمان یا مولای یا صاحب الزمان الغوث الغوث الغوث، ادرکنی ادرکنی ادرکنی الامان الامان الامان (فوز الاکبر از جمال الاسبوع ص 46).


بعضی از ادعیه مجرب


همان طور که در تذکرات قبل مذکور گردید انسان هر گونه و با هر زبان می تواند با مولای خود صحبت کند امام واردی وجود دارد که تجربه شده و سزاوار است شخص مستغیث آنها را در نظر داشته باشد و بعضی از آنها چنین است:]


1 - خواندن این دعا موثر است: یا محمد یا علی یا فاطمه و بنیها صلوات الله علیهم یا صاحب الزمان ادرکنی یا فارس الحجاز ادرکنی یا ابا القاسم المهدی ادرکنی و لا تهلکنی (تحفه الطالب ص 131).


2- خواندن این کلمات که خود آن حضرت به ملا قاسم رشتی در تخت فولاد اصفهان تعلیم فرمودند و ایشان نوشتند


شماره صفحه: یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تهلکنی (دار السلام عراقی ص 318).


3- آن چه که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به - ابوالوفای شیرازی تعلیم فرمودند که وقتی شمشیر بگلویت رسید به آن حضرت استغاثه کن که تو را پناه می دهد آن شخص هم عرضه داشت: یا مولای یا صاحب الزمان انا مستغیث بک ابوالوفا گوید: یک مرتبه دیدم شخص اسب سواری که در دستش حربه ای آهنین بود از آسمان فرود آمد عرضه داشتم: یا مولای کفایت کن مرا از آن که مرا اذیت می کند، فرمود: کفایت کردم، پس فردا صبح فورا ابوالوفا را از زنجیرها و زندان نجات دادند وقتی از او سوال کردند به که استغاثه کردی؟ گفت: به کسی که غیاث المستغیثین است... ((سراج الشیعه مامقانی ص 298).


4- بعضی از علمای اعلام گفته اند که در صحرا یا مکان وسیع خلوت با سر برهنه بگویند: یا ابا القاسم اغثنی، یا ابا صالح المهدی ادرکنی ادرکنی و لا تدعنی فانی ذلیل عاجز


5 - باز علما گفته اند شخص مستغیث این کلمات را بگوید: (یا موعود المنتظر انظر الی المحتضر)


6- در السنه مومنین این عبارت برای استغاثه بان حضرت جاری می شود: [المستغاث بک یا صاحب الزمان] (3 مورد آخر در ص 55 فوز الاکبر) مولف محترم فوز الاکبر گوید: سه قسم اخیر هم مظنون است که در خواب یا بیداری خود حضرت روحی فداه به کسی تعلیم فرموده باشند (با کم و بیش عبارات)


رفتن به مکانها و مقامات مربوط به آن حضرت و متوسل شدن


این مطلب مسلم است که حضرت ولی عصر روحی فداه به مکانهای مقدس تشریف فرما می شوند زیرا اولا: خود اهل بیت علیهم السلام بما دستور فرموده اند که باین مکانهای مقدس برویم و ثانیا: آن حضرت در آن مکانها دیده شده اند و بواسطه قدوم مبارک آن حضرت بقدس و معنویت آن مکانها افزوده شده است و می توان آنها را چنین شمرد: مکه، مدینه، نجف اشرف، وادی السلام، کربلا، سامرا، کاظمین مشهد الرضا علیه السلام، قم که مطلقا حرم و خانه خودشان است و مسجد صاحب الزمان که مشهور به مسجد جمکران است و مقام حضرت در حله و مقام ایشان در تبریز (تحفه المهدیه ص 199) و محل قبور صلحا و امام زادگان و قبور شیعیان و مساجد و حسینیه ها و سایر مکانهای مربوط و مورد نظر ائمه علیهم السلام.


>مسجد صاحب الزمان مشهور به جمکران


مسجد صاحب الزمان مشهور به جمکران


این مسجد مقدس که در چند کیلومتری قم قرار گرفته حضرت ولی عصر روحی فداه در شب هفدهم ماه مبارک رمضان سال 373 قمری امر به بناء آن فرموده اند و نمازی که در آن خوانده می شود بنا بامر آن حضرت، 4 رکعت است دو رکعت اول که نماز تحیت مسجد است، بعد از حمد هفت مرتبه سوره قل هو الله احد و ذکر رکوع و سجود هم در هر رکعت هفت مرتبه خوانده می شود و در دو رکعت دوم که نماز توسل بان حضرت است در حمد ایاک نعبد و ایاک نستعین در هر رکعت صد مرتبه و ذکر رکوع و سجود نیز هفت مرتبه و بعد از نماز یک مرتبه لا اله الا الله و سپس تسبیحات حضرت زهرا علیها - السلام خوانده می شود و بعد باید در حال سجده صد مرتبه صلوات فرستاد، سپس هر حاجتی دارد ذکر می کند.


عریضه نوشتن خدمت آن حضرت


پنجمین راهی که برای توسل بامام عصر ارواح - العالمین له الفداء تذکر داده می شود توسل بوسیله عریضه است که علمای بزرگ مانند مرحوم کفعمی و محقق سبزواری و مرحوم مجلسی و دیگران در کتب خود نوشته اند و آن بدین ترتیب است که شخص این عریضه را می نویسد و قرار می دهد بر قبر امام یا این که در گل پاک قرار داده و در چاه آب یا نهر جاری می اندازی و صورت عریضه چنین است:


بسم الله الرحمن الرحیم


کتبت یا مولای صلوات الله علیک مستغیثا و شکوت ما نزل بی مستجیرا بالله عز و جل ثم بک من امر قد دهمنی و اشغل قلبی و اطال فکری و سلبنی بعض لبی و غیر خطیر نعمه الله عندی اسلمنی عند تخیل وروده الخلیل و تبرء منی عند ترائی اقباله الی الحمیم و عجزت ن دفاعه حیلتی و خاننی فی تجمله صبری و قوتی فلجات فیه الیک و توکلت فی المسئله لله جل ثناءه علیه و علیک فی دفاعه عنی علما بمکانک من الله رب العالمین ولی التدبیر و مالک الامور واثقا بک فی الشفاعه الیه


جل ثناءه فی امری متیقنا لاجابته تبارک و تعالی ایاک باعطاء سولی و انت یا مولای جدیر بتحقیق ظنی و تصدیق املی فیک فی امر کذا و کذا (و بجای کذا و کذا حاجت خود را ذکر کند) فیما لا طاقه لی بحمله و لا صبر لی علیه و ان کنت مستحقا له و لاضعافه بقبیح افعالی و تفریطی فی الواجبات التی لله عز و جل فاغثنی یا مولای صلوات الله علیک عند اللهف و قدم المسئله لله عز و جل فی امری قبل حلول التلف و شماته الاعداء فبک بسطه النعمه علی و اسئل الله جل جلاله لی نصرا عزیزا و فتحا قریبا فیه بلوغ الامال و خیر المبادی و خواتیم الاعمال و الامن من المخاوف کلها فی کل حال انه جل ثناءه لما یشاء فعال و هو حسبی و نعم الوکیل فی المبدء و المال سپس در موقع انداختن، نام یکی از چهار نایب خاص آن حضرت را در غیبت صغری که عثمان بن عمرو و محمد بن عثمان و حسین بن روح و علی بن محمد سمری بودند باین ترتیب می برد: (مثلا) یا حسین بن روح سلام علیک اشهد ان وفاتک فی سبیل الله و انک حی عند الله مرزوق و قد خاطبتک فی حیاتک التی لک عند الله عز و جل و هذه رقعتی و حاجتی الی مولانا علیه السلام فسلمها الیه فانت الثقه الامین (تحیه الزائر مرحوم نوری ص 318)


در خاتمه این مختصر، صحت و سلامتی و پیروزی مسلمین جهان بالاخص علاقمندان بحضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را از خداوند متعال خواهانم و امید است هر چه زودتر بظهور آن حضرت جهان را مملو از عدالت بفرماید و باشخاص خیر و وظیفه شناس همچون مومنی که مسبب انتشار این جزوه است خیر دنیا و آخرت مرحمت بفرماید و ایشان را بظهور آن حضرت نائل گرداند. محب محبین المهدی محمد باقر شریعت پناه اصفهانی مقیم تهران شهر رجب المرجب سال 1398 هجری قمری


پینوشت:


1. بحارالانوار علامه مجلسی جلد 27 چاپ جدید ص 319 تا 334.


2. اصول کافی ج 1 باب نادر و جامع در صفات و فضل امام و سایر احادیث.


 کانال تلگرامی رهپویانِ فرج


https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3hGEvQLRR5JA

راه های رسیدن به حال خوش معنوی و نشاط زندگی ۱۲

 صوتی اخلاقی

راه‌های رسیدن به #حال_خوش_معنوی و #نشاط_زندگی (۱۲)


جلسه ۱۲ | ۹۶/۳/۱۷


میدان فلسطین، مسجد امام صادق(ع)


#رمضان #رمضان96 #استاد_پناهیان


کانال تلگرامی رهپویانِ فرج

دریافت
عنوان: حال خوش معنوی ۱۲
حجم: 9.04 مگابایت

چکیده زندگینامه امام رضا (ع)

 مقاله

چکیده زندگینامه امام رضا (ع) ۰ نظر

چکیده زندگینامه امام رضا علیه السّلام 


تاریخ ولادت

امام رضا علیه السّلام هشتمین امام شیعیان، از سلاله پاک رسول خداصلّی الله علیه و آله و سلّم و هشتمین جانشین پیامبر مکرّم اسلام است. بنابر نظر مشهور مورّخان امام رضا علیه السّلام ، در یازدهم ذی قعده سال ۱۴۸ هـجری قمری در مدینه منوّره متولّد شد. (1) 


 نام و القاب 


نام مبارکشان «علی»، کنیۀ آن حضرت، «ابوالحسن» و دارای القاب متعدّدی از جمله؛ رضا، ‏صابر، فاضل، قرة ‏اعین المؤمنین (نور چشم مؤمنان) و... هستند،(٢) اما مشهورترین لقب ایشان، «رضا» به معنای «خشنودی» است.


پدر بزرگوار امام رضا، امام موسی کاظم  علیه السّلام پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال ۱۸۳ ﻫ.ق، به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند، و مادر گرامیشان نجمه (تکتم) نام داشت.


امام رضا  علیه السّلام در مدینه، پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسیدگى امور پرداخت، شاگردان پدر را به دور خودش جمع کرد و به تدریس و تکمیل حوزه علمیه جدش امام صادق علیه السّلام مشغول شد و در این راستا گام هاى بزرگ و استوارى برداشت.


مدت امامت حضرت رضا  علیه السّلام ، حدود ۲۰ سال طول کشید، که ۱۷ سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت.


در مورد تعداد فرزندان آن حضرت اختلاف وجود دارد، برخی امام جواد علیه السّلام را تنها فرزند ایشان دانسته و گروهی نیز فرزندان دیگری را برای حضرتشان برمیشمارند.


امام رضا  علیه السّلام پس از هفده سال سکونت در مدینه و تبلیغ دین و ارشاد مردم، با نقشه و حیله مأمون عباسی، راه خراسان را در پیش گرفت. آن حضرت پس از قبول اجباری ولایت عهدی مأمون و گذشت سه سال، در ۵۵ سالگی به دست این خلیفۀ عباسی به شهادت رسید.


یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السّلام ) می‌گوید:" ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود :" آیا می‌دانید من کیستم ؟" گفتم:" تو آقا و بزرگ ما هستی". فرمود :" نام و لقب من را بگوئید". گفتم :" شما موسی بن جعفر بن محمد هستید ". فرمود :" این که با من است کیست ؟" گفتم :" علی بن موسی بن جعفر". فرمود :" پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می باشد"". (۳) 


در حدیث مشهوری نیزکه جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السّلام ) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السّلام ) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که "عالم‌ آل‌محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد".


اوضاع سیاسی :


مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد :


۱- ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.


۲- پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.


۳- پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.


مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السّلام ) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان ( سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. 


در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام ) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت  نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین درفساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت, از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.


اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و اورابه قتل برساند و لباس قدرت  را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف واکناف مملکت اسلامی جاری کند.


وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید  و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار  سیاستمدار بود ، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه وقتل و غارت, اکنون با استفاده از فرصت دودستگی در خلافت هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار علم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود ، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکاربر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می کردند, انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستند


و این ،بر اثر ستم‌ها وناروائیها وانواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. 


از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تاموجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود ، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل‌بن‌سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد وخود از خلافت به نفع امام کناره‌ گیری کند, زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست ، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خوداو و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر, بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است  برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. 


در این صورت علویان با خوشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می پذیرفتند.ازطرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تاییدامام می دانستند لذا قیامهایی که برضدحکومت می شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.


او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایِشان را به اجبار ولیعهد خودمی کند که دراینصورت بازهم خلافت وحکومت او درمیان مردم و شیعیان توجیه می گردد ودیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت وستم, توسط عباسیان انجام می گرفت دلیل وتوجیه خودراازدست می داد

وبااستقبال مردم ودوستداران امام مواجه نمی شد. ازطرفی اومی توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد.


 و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند.  همچنین اوگمان می کردکه ازطرف دیگر شیعیان و پیروان امام ، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت  در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند دادوامام جایگاه خودرادرمیان دوستدارانش ازدست می دهد.


سفر به سوی خراسان :


مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه, خدمت حضرت رضا (علیه السّلام ) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد, بیاورند. 


مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه ، جبل ، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره ، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیزپیوسته حضرت رازیر نظر داشتندواعمال امام رابه او گزارش می دادند.


خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه‌ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می‌کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی‌نمود.


 بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک می‌کرد."(۴) یکی دیگر از یاران ایشان می‌گوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می‌کرد، خود را می‌آراست (لباسهای خوب و متعارف می‌پوشید).(۵)  شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی‌گیریم."



ولایت عهدی:


باری، چون حضرت رضا (علیه السّلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت:


 "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السّلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السّلام) ندیدم.


" پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم."

حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی."

 مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. 

اما امام فرمودند:‌ "هرگز قبول نخواهم کرد."

وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید."

 این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: 

"از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد."

اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. 

لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد.

 پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. 


خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."(۶)



پی نوشت ها:


  (1) [ کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 1، ص 486، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق؛ مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ج 6، ص 70، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 247، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق.]

 (٢) [خصیبى، حسین بن حمدان، الهدایة الکبرى، ص 279، البلاغ، بیروت، 1419ق؛ اربلى، على بن عیسى، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ج 2، ص 284، بنى هاشمى، تبریز، چاپ اول، 1381ق.]


  (۳) [ (   عیون اخبارالرضا  جلد 1  صفحه 21) ]


  (۴) [ کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 1، ص 486، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق؛ مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ج 6، ص 70، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 247، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق.]

 (۵) [خصیبى، حسین بن حمدان، الهدایة الکبرى، ص 279، البلاغ، بیروت، 1419ق؛ اربلى، على بن عیسى، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ج 2، ص 284، بنى هاشمى، تبریز، چاپ اول، 1381ق.]



(۶).[شیخ صدوق، عیون اخبار الر ضا (ع).]

[ شیخ مفید، الارشاد] 

[   سیدهاشم موسوی، سیرت امام رضا (ع).


 کانال تلگرامی رهپویانِ فرج


https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3-SP6F2YKBCA

راه های رسیدن به حال خوش معنوی و نشاط زندگی ۱۱

 صوتی اخلاقی

راه های رسیدن به حال خوش معنوی و نشاط زندگی ۱۱ ۰ نظر

راه‌های رسیدن به #حال_خوش_معنوی و #نشاط_زندگی (١١)


 جلسه ۱۰ _  ١۶/۴/٩۶

عنوان: حال خوش معنوی١١
دریافت
عنوان: حال خوش معنوی ۱۵
حجم: 8.58 مگابایت


میدان فلسطین، مسجد امام صادق(ع)


#رمضان #رمضان96 #استاد_پناهیان


 کانال تلگرامی رهپویانِ فرج




https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3-SP6F2YKBCA


این ماییم که غایبیم

 مقاله مهدوی

این ماییم که غایبیم ۰ نظر

جریان مهدویت‌، نظیر پنج جریان دیگری است که قرآن کریم مطرح کرده و از حکم عام آن پنج جریان جدا نیست‌. این جریان خمسه عبارت از ربوبیت‌، نبوت‌، امامت‌، روحانیت و ایمان است‌. قرآن کریم ذکر می‌کند که وقتی هر کدام از این پنج جریان در جامعه مطرح شده است‌، عده‌ای در برابر اینها موضع گرفته‌، انکار و نفی کرده‌اند، اول اعراض و بعد اعتراض کرده‌اند و سپس به معارضه برخاسته‌اند.


ولی صاحب آن سمت‌، تلاش و پیگیری داشت و این را در جامعه تثبیت کرد. نکول اینها به قبول و انکارشان به اقرار تبدیل شد، گفتند چنین چیزی حق است لکن مصداقش ماییم‌، نه آنکه شما می‌گویید!


در تمام پنج جریان‌، این بحث مطرح بود. اول جریان ربوبیت بود که انبیا (ع‌) مسئله ربوبیت خدای سبحان را مطرح کردند که جامعة بشری نیازمند پرورنده‌، سید، مالک‌، مولا و رب است‌. اینها در برابر تفکر ربوبیت ایستادند و گفتند: «ما ربّ العالمین‌؟»، [1] این رب‌العالمین که شما (موسی و هارون‌) ما را به آن دعوت می‌کنید، کیست‌؟ تعبیر به «ما» کردند، نگفتند «من ربّ العالمین‌»، گفتند: «ما ربّ العالمین‌؟» وقتی موسی کلیم (ع‌) با برهان ثابت کرد «ربنّا الذی أعطی کلّ شی‌ء خلقه ثمّ هدی‌» [2] آن برهان را با معجزه تثبیت کرد، دستگاه فراعنة مصر، ربوبیت را پذیرفتند و قبول کردند که جامعة بشری محتاج ربّ است ولی گفتند آن ربّ ماییم‌! «أنا ربّکم الاعلی‌» [3] «ما علمت لکم من إله غیری‌»، [4] یعنی اول اعراض و اعتراض و معارضه بود، بعد که این تفکر جا افتاد جعل بدل شد و ربّ نما را به جای ربّ گذاشتند.


جریان دوم‌، جریان نبوت و رسالت انسان کامل از طرف ذات اقدس اله است‌. وقتی انسانهای صالح و سالک‌، مدعی نبوت و رسالت بودند. اینها می‌گفتند مگر بشر می‌تواند پیام‌آور از طرف خدا و رابط بین خلق و خدا باشد. اگر رسالتی هست مال فرشته‌ها است‌. بشر این سمت را ندارد، وقتی با برهان و معجزه‌، مسئلة نبوت تثبیت شد، اینها ناچار شدند از انکار به اقرار منتقل شوند و قبول کنند که بشر می‌تواند پیامبر باشد و جامعه هم نیازمند پیامبر است‌. ولی گفتند، پیامبر شما نیستید، مثلاً «مسیلمه‌» است‌! آمار متنبّیان کم‌تر از آمار انبیا نیست‌. اگر 124 هزار یا کم‌تر یا بیشتر نبی از طرف ذات اقدس اله برای اصلاح فرد و جامعه مأموریت پیدا کرده‌اند، به همان رقم و عدد، متنبّی داریم‌؛ «لکلّ موسی فرعون‌» همین‌جاست‌.


جریان سوم جریان امامت و خلافت است‌. وقتی رسول خدا (ص‌) رحلت کرده است‌، جانشین دارد. برای تعیین جانشین هم غدیر و امثال غدیر تشکیل شده است‌. اینها در درجه اول منکر مسئله خلافت نصبی و امثال ذلک می‌شدند و می‌گفتند چنین چیزی در کار نیست و پیامبر کسی را به عنوان خلیفه نصب نکرده است‌. این همان مردم سالاری است و دیگر مردم‌سالاری دینی نداریم‌، هر کس را مردم انتخاب کردند، مشروعیت و مقبولیتش هر دو به دست مردم است‌. این همان است که عامه می‌گویند که اجماع مردم حجت است‌. به گفتة مرحوم شیخ انصاری‌: «هوالاصل لهم و هم الاصل له‌» همین است‌. هر که را مردم انتخاب کردند رهبر جامعه می‌شود. امامت به آن معنا که معصوم و منصوص باشد نیست‌!


اینها مسئله امامت را خیلی نازل کردند و آن را پایین آوردند. عصمت را انکار کردند تا خودشان بتوانند به جای پیامبر بنشینند و همین کار را هم کردند. بعد از این بود که جامعه فهمید. وقتی وجود مبارک رسول اکرم (ص‌) که در مسائل جزیی وموارد اختلاف‌، خلیفه و جانشین تعیین می‌کردند، چگونه می‌شود برای حکومت دینی‌، نظام اسلامی‌، و اصل دین خلیفه تعیین نکنند، آمدند و پذیرفتند که نصب‌، حق است ولی منصوص‌، درباره حضرت علی (ع‌) نیست‌! نسبت به دیگری است‌!


سیدنا الاستاد، مرحوم علامه طباطبایی (ره‌) می‌فرمودند: اخیراً ما به این نتیجه رسیده‌ایم هر روایتی که در فضیلت وجود مبارک حضرت امیر پیدا شده‌، یقین داریم که مشابه آن درباره اولی و دومی جعل شده است‌، منتظر بودند ببینند چه فضیلتی از طرف پیامبر (ص‌) درباره حضرت امیر (ع‌) هست‌، فوراً مشابه این را برای آنها جعل می‌کردند. اگر پژوهشگری جست‌وجو کند، پیدا می‌کند. پس اینها اول جریان منصوص بودن و منصوب بودن را نمی‌پذیرفتند بعد کم‌کم دیدند که جامعه می‌پرسد، چگونه می‌شود آن کسی که عقل کل است‌، امور را رها کند؟ اینها هم گفتند: بله‌، درست است‌، ولی منصوص و منصوب زید است نه عمرو.


چهارمین جریان‌، جریان روحانیت است که وجود مبارک پیامبر (ص‌) فرمود و ائمه (ع‌) نیز فرمودند: علما وارثان انبیا هستند. [5] حالا بحث لفظی نیست که علما هستند یا روحانیون‌؟ شما بگویید علما، آن که می‌گوید اسلام منهای روحانیت‌، نمی‌گوید عالمان دین‌، حوزه‌ها و مراجع باشند ولی به نام علما باشند نه به نام روحانیت‌. او با اصل جریان مخالف است نه این که اسمش عوض شده باشد. می‌گویند: خدا که واسطه نمی‌خواهد. بله‌! خدا واسطه نمی‌خواهد، ولی معلم می‌خواهد یا نه‌؟! مفسر می‌خواهد یا نه‌؟! مبین می‌خواهد یا نه‌؟! در جریان چهارم‌، تا جایی که امکان داشت‌، با مسئله روحانیت و علمای دین و امثال ذلک مبارزه کردند، بعد دیدند که نه‌! نمی‌توان گفت مکتب‌، مفسر، مبین و مبلغ نمی‌خواهد، و این نیاز، ضرورت جامعة دینی و اسلامی است‌، پذیرفتند که چنین چیزی باید باشد. منتها علمای دربار را ساختند، وعاظ سلاطین درست کردند و گفتند: اینها علمای راستین هستند. این علمای مشایخ و خود فروخته‌های درباری یا مسئله بلعم باعورا که قرآن کریم مطرح می‌کند، از همین قبیل هستند.


جریان پنجم‌، جریان ایمان است‌. در جامعه افرادی هستند که به خدا، قیامت‌، وحی‌، نبوت‌، کتاب و سنت معتقدند. عده‌ای در برابر ایمان‌، اعراض و اعتراض و معارضه داشتند. گفتند: ایمان چیست‌؟ بعد وقتی ایمان به انبیا در جامعه جا افتاد همین‌ها گفتند ما مؤمنیم نه شما! اینجا مسئله نفاق پدید آمد. نفاقی که قرآن مطرح می‌کند این‌طور نیست که مثلاً آنها واقعاً از اول ایمان را قبول داشتند که بگویند ایمان حق است و بعد منافق شده باشند. بیان نورانی امیرالمؤمنین (ع‌) در این باره چنین است‌: «ما أسلموا و لکن استسلموا...». [6] اینها که مسلمان نشدند بلکه به ظاهر تسلیم شدند. یعنی ابوسفیان و معاویه و امثال اینها، زندگیشان به دو بخش تقسیم شد، قبل از فتح مکه‌، کافر مطلق بودند بعد از فتحه مکه منافق مطلق شدند. اینها لحظه‌ای هم مسلمان نبودند و تا ممکن بود در برابر ایمان و مؤمنان مبارزه کردند. بعد وقتی دیدند ایمان در جامعه حاکم شد، گفتند: ما مؤمنیم‌!


این جریان خمسه‌ای که قرآن کریم ذکر می‌کند شامل جریان مهدویت هم می‌شود. در جریان مهدویت‌، کم نبودند عده‌ای که می‌گفتند چگونه می‌شود کسی به نام امام زمان باشد و ظهور کند. بعد کم‌کم مهدویت شخصی‌، تبدیل به مهدویت نوعی شد و مدعیان فراوانی پیدا کرد. جریان بابیت و بهائیت و امثال ذلک از این قبیل است‌.


می‌بایست پژوهشگران و محققان بسیار ژرف‌اندیشی داشته باشید تا آنچه را درباره وجود مبارک حضرت (ع‌) است از هم تفکیک کنند. باید مدعیان رؤیت‌، بساطشان را جمع کنند، چون افراد به شدت به حضرت علاقه‌مند و ارادتمندند، اگر کسی ادعای رویت کند و ظاهرالصلاح هم باشد ممکن است مقبول قرار بگیرد و این مشکلات فراوانی دارد. در جریان رؤیت باید این کارها روشن شود، خیلی از موارد است که انسان بیمار دارد شفا پیدا می‌کند یا گمشده‌ای دارد، پیدا می‌کند. اما آیا اینها به وسیله شخص حضرت است یا اولیای فراوانی که زیر نظر حضرت هستند و یا شاگردان فراوانی که حضرت دارد؟ یا این که یکی از اولیای خود را اعزام می‌کند؟ هیچ برهانی بر مسئله نیست که مثلاً آن کسی که شخص گمشده را به منزل می‌رساند یا مشکل کسی را حل می‌کند، شخص حضرت باشد. اولیای فراوانی در خدمت و تحت تدبیر حضرت هستند. حضرت ممکن است به یکی از اینها دستور داده باشند و آن مشکل حل شود. در بعضی از موارد آن تمثلات نفسانی را انسان مشاهده می‌کند و خیال می‌کند واقعیت است‌. این بخش اول که مشهود است تمثلات نفسانی بوده‌، باید از واقعیت‌بینی جدا شود.


در بخش دوم که حقیقتاً کسی را می‌بیند و مشکل او حل می‌شود یا شفای مرضی بوده یا گمشده‌ای را به مقصد می‌رساند؛ در این‌جا نیز هیچ برهانی ندارد که حضرت باشد یا شاگردی از شاگردان او. حضرت‌، شاگردان فراوانی دارد. این سیصد و سیزده نفری که هستند الان ممکن است افراد فراوانی باشند که تحت تدبیر آن حضرت مأموریتهایی را انجام می‌دهند.


بخش سوم آن است که نظیر مرحوم بحرالعلوم خدمت خود حضرت می‌رسد. این را هم بعضی منکر هستند، [ولی‌] این هیچ استبعادی ندارد، بلکه امکان هم دارد. اما در این بخش دو مسئله وجود دارد: 1. فرد حق ندارد بگوید من خدمت حضرت رسیده‌ام‌؛ 2. ما حق نداریم قبول کنیم‌. به ما گفته‌اند که شما تکذیب کنید، یعنی نگویید او دروغ می‌گوید، بلکه اثر عملی بار نکنید، تکذیب‌، به معنای این که شما دروغ می‌گویید و حضرت غیر قابل دیدن است‌، نیست‌.


چند وقت قبل‌، چند نفری از تهران آمده بودند ـ غالباً بانوان بیش از آقایان به مسئله رؤیت و خدمت حضرت رسیدن و این مسائل دل می‌سپارند ـ اینها به قدری ساده بودند که خیال می‌کردند خدمت حضرت رسیدن‌، مثل خدمت یک مرجع رسیدن است‌. نامه‌ای آوردند که دوشنبه که خدمت حضرت می‌رسی‌! این نامه را خدمت حضرت بده‌! این یک آفتی است‌، در چنین زمینه‌ای است که «سیدعلی محمد باب‌»ها رشد می‌کنند.


امام (ع‌) وحید دهر است‌، مثل شمس آسمان است‌، همانطور که شما با دستتان نمی‌توانید به آفتاب برسید، نمی‌توانید به این راحتی به امام برسید. در این فضا و بازار آشفته‌، نحله‌ها پیدا می‌شود. «مِلَل‌» را انبیا (ع‌) آوردند و «نِحَل‌» را همین‌ها، اگر آمار متنبیان کمتر از انبیا نیست‌، منحولها و مجعولها نیز کم‌تر از مثبت‌های معقول نیستند؟. حالا اگر شیادی اینها را ببیند، چه بازی درمی‌آورد. اینها یکی دو بار باورشان می‌شود و بعد، وقتی کشف خلاف شد از اصل برمی‌گردند. این قصه را شما هم گفته‌اید و شنیده‌اید که در روز مرگ ابراهیم‌، پسر پیامبر (ص‌) خورشید گرفت‌. عده‌ای گفتند: مرگ پسر پیامبر در آسمان اثر کرده است‌، پیامبر همه را در مسجد جمع کرد و فرمود: «إنّ الشمس و القمر آیتان من آیات الله... لاینکسفان لموت أحد». [7] سوء استفاده از ضعف فهم مردم خطر فراوانی به دنبال دارد، چون در این صحنه آن کس که عوام‌تر و بازیگرتر است پیروز است‌.


در سالهای دفاع مقدس در وجب به وجب صحنه جنگ‌، بسیجیها می‌گفتند «یا اباصالح المهدی‌» و کشور را حفظ می‌کردند. او کمک می‌خواهد، نه مثل این عوام که می‌گوید روز دوشنبه خدمت حضرت می‌رسی‌، نامه را به ایشان بده‌.


دربارة غیبت حضرت مهدی‌، این ماییم که غایبیم‌، اعمی از بصیر غایب است نه بصیر از اعمی‌. اگر یک نابینایی دوست خودش را نمی‌بیند آن دوست غایب نیست‌. این نابینا غایب است‌. این چنین نیست که حضرت غائب باشد.


اصل امیدواری بشر به آیندة خوبی که جز عدل و احسان چیزی حکومت نکند، در درون همه هست‌. یک مقدار محققانه‌تر و علمی‌تر در فطرت مسلمانها این است که اینها به دنبال مهدی منتظر موعودند، نه مهدی موجود موعود. این خصیصه‌، مال شیعه است که او مهدی موجود موعود را به انتظار نشسته است‌. اگر موجود موعود است‌، ما غیر از انتظار و امید، مسئله مراقبه و مرابطه هم داریم‌. دیگران امیدوارند که در پایان زندگی و روزگار، یک عصری برسد که عدل و احسان حکومت کند. خیلی‌ها در انتظار این عصر به سر می‌برند، اینها منتظر مهدی موعودند. ما منتظر ظهور مهدی موجود موعودیم و غیر از انتظار و امید مسئله‌ای به نام مراقبت و مرابطه هم داریم که آنها ندارند. اگر معتقدیم که یک شخصی امام زمان است و ما باید به او تعهد بسپاریم و او ولی ماست‌، باید مراقب باشیم که خلاف نکنیم‌. این که فرمود: «و قل إعملوا فسیری الله عملکم و رسوله والمؤمنون‌». [8] ائمه هم می‌بینند، وجود مبارک حضرت نیز می‌بیند. باید مواظب گفتارمان‌، رفتارمان‌، سیره و صفتمان باشیم‌، غیر از مراقبه‌، مسئله مرابطه مطرح می‌شود. مراقبت این است که خلاف نکنیم‌. مرابطه این است که علاوه بر این که خلاف نکنیم‌، خودمان را نزدیک کنیم و کمک و فیض بگیریم‌. نه این که فقط مواظب باشیم که نلغزیم‌، بلکه رابطه برقرار کنیم که دستمان را بگیرد. ذیل آیه کریمه «یا أیّها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا». [9] این حدیث شریف هست که «رابطوا مع إمامکم المهدی المنتظر». [10] یعنی با او مرابطه برقرار کنیم‌.


پینوشت:


1. سوره شعراء (26) آیه 23.


2. سوره نازعات (79) آیه 24.


3. سوره طه آیه 50.


4. سوره قصص (28) آیه 38.


5. محمدبن یعقوب کلینی‌، الکافی‌، ج‌1، ص‌32، ح‌2.


6. نهج‌البلاغه‌، ص‌374 خطبه 16.


7. محمدبن یعقوب کلینی‌، همان‌، ج‌3، ص‌208، ح‌7.


8. توبه (9) آیه 105.


9. سوره آل عمران (3) آیه 200.


10. محمدبن ابراهیم نعمانی‌، کتاب الغیبه‌، ص‌199، ح‌12.


 کانال تلگرامی رهپویانِ فرج



https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3-SP6F2YKBCA


}