سه شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۱:۱۷ ب.ظ

درباره سايت

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

بایگانی

نويسندگان

پربحث ترين ها

محبوب ترين ها

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

۵۶ مطلب با موضوع «مهدوی» ثبت شده است

نسبت بین بیت المقدس و امام عصر (عج) ۱۲

 آموزشی مهدوی

نسبت بین بیت المقدس و امام عصر (عج) ۱۲ ۳ نظر

نسبت بیت المقدس و امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف ۱۲


 چرا وقتی حضرت ابراهیم علیه السّلام خانه خدارو بنا کرد همچنان رو به سمت بیت المقدس عبادت می‌کردند تا زمان پیامبر اسلام؟(رفع شبهه)


 قسمت ۳


 پاسخگویی به سؤالات و شبهات: همیشه وقتی «معلومی» را اصل برای رسیدن به یک «مجهول» قرار می‌دهیم، باید دقت کنیم که خود معلوم ما صحیح باشد.


 آیه دوم: (إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَ هُدی لِلْعَالَمِینَ.) (1)

همانا اولین خانه ای که برای خلق قرار داده شد در مکّه قرار دارد و مبارک و مایه هدایت جهانیان باشد.


به نظر می‌رسد تمام داستانها و حتی روایات و نقل قولها و گمان هزنیها درباره تاریخ بنای کعبه در جهت این آیه شریفه از قرآن کریم بوده است. صراحتی که این آیه در تعیین قدمت کعبه دارد، همه را کنجکاو کرده است تا درباره آن بیشتر بدانند. 


چه بسیار روایاتی که حاکی از کنجکاوی اصحاب و سؤال ایشان از معصومان علیهم السّلام برای دانستن تاریخ کعبه هستند.


 اختلاف در این آیه از این قرار است که برخی معتقدند: منظور از «اول بیت» اولین عبادتگاه است، نه اولین خانه،


 ولی برخی معتقدند که منظور، اولین خانه است و بر فرض که منظور اولین عبادتگاه باشد، این عبادتگاه سابق، بر زمان حضرت ابراهیم علیه السّلام بوده است. 


تفسیر المیزان درباره این آیه می‌نویسد:

کلمه «بیت» معنایش معروف است و مراد از «وضعِ بیت» برای مردم، ساختن و معیّن کردن آن برای عبادت مردم است; برای اینکه مردم آن را وسیله ای قرار دهند برای پرستش خدای سبحان و از دور و نزدیک به همین منظور به طرف آن روانه شوند.و یا به طرف آن عبادت کنند.


 و آثاری دیگر بر آن مترتّب سازند. همه اینها از تعبیر به «بکة»، که به معنای محل ازدحام است، استفاده می‌شود و میفهماند که مردم برای طواف، نماز و عبادات و سایر مناسک، پیرامون این خانه ازدحام می‌کنند; و اما اینکه اولین خانه‌ای باشد که بر روی زمین برای انتفاع مردم ساخته شده باشد، 


لفظ آیه بر آن دلالت ندارد و نمی‌رساند که قبل از مکّه هیچ خانه ای ساخته نشده بود. (٢)


پی نوشت ها:


 (1) [ (آلعمران: 96);]

 (٢) [ سید محمّدحسین طباطبائی، پیشین، ج 3، ص 542. ]


  ادامه دارد...


 کانال تلگرامی رهپویانِ فرج


https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3-SP6F2YKBCA


انتظار در اندیشه امام خمینی (ره)

 مقاله مهدوی

انتظار در اندیشه امام خمینی (ره) ۰ نظر

انقلاب رهایی بخش حضرت امام خمینی قدس سره نه تنها باعث دگرگونی در صحنه حیات اجتماعی - سیاسی مردم مسلمان ایران شد، بلکه منشا تحولی بزرگ در فرهنگ واژه ها و مفاهیم اسلامی گردید.


به برکت این انقلاب بسیاری از واژگان معنایی نو یافتند و بسیاری از مفاهیم فراموش شده، حیات دوباره پیدا کردند.


امام راحل امت قدس سره به مدد پشتوانه غنی فکری و مبانی نظری خود، که مبتنی بر منابع و متون اصیل اسلامی و به دور از هر گونه شائبه التقاط و خودباختگی بود، در طول حیات پر برکت خود دست به تدوین قاموسی عظیم از مفاهیم اسلامی زد که در سراسر تاریخ حیات فکری - فرهنگی مردم مسلمان ایران بی سابقه بود. زیرا در این قاموس، واژه ها نه در صفحات محدود کتاب بلکه در صفحه ای به گستردگی زندگی اجتماعی - فرهنگی مردم معنا می شد.


در قاموس مفاهیمی که بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی ایران تدوین آن را آغاز کرد، واژه هایی چون جهاد، شهادت، امر به معروف و نهی از منکر و... که سالها به فراموشی سپرده شده بودند حیات دوباره یافتند، همچنانکه واژه «انتظار» که سالها با سکون و سکوت، تحمل ظلم و دم فرو بستن و در یک کلمه، ماندن و در جا زدن به امید برآمدن دستی از غیب، مرادف شمرده می شد مفهومی دیگر یافت و این بار «انتظار» نه به عنوان عاملی برای خاموش ساختن روح سرکش اجتماع بلکه به عنوان ابزاری برای دگرگون کردن وضع موجود و حرکت به سوی آینده موعود به کار گرفته شد.


برای آشنایی هر چه بیشتر با مفهوم «انتظار» در فرهنگ واژگان امام راحل قدس سره و درک نقش عظیمی که آن فرزانه دوران در احیای اندیشه انتظار داشتند، در این مقاله بخشی از بیانات ایشان را که در زمینه موضوع مذکور ایراد شده است، مورد بررسی قرار می دهیم. باشد که این مختصر ادای دینی باشد به ساحت مقدس بزرگ احیاگر اندیشه اسلامی در قرن حاضر.


احیای هویت اسلامی


حضرت امام با توجه به شناخت عمیقی که از وضعیت اجتماعی - سیاسی مسلمانان در عصر حاضر داشتند احیای هویت اسلامی و بازگشت به خویشتن را تنها راه تجدید عظمت و قدرت اسلام و مسلمانان در جهان دانسته و این موضوع را سرلوحه دعوت خویش قرار دادند:


«من بصراحت اعلام می کنم که جمهوری اسلامی با تمام وجود، برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذاری می کند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه طلبی و فزون طلبی صاحبان قدرت، پول و فریب را نگیرد.» [1] .


از آنجا که انتظار موعود یا به عبارتی انتظار تحقق وعده الهی در حاکمیت جهانی دین اسلام می تواند در احیای هویت اسلامی مسلمانان و مقابله با روحیه خودباختگی و احساس حقارت در مقابل فرهنگ و تمدن مغرب زمین بسیار مؤثر باشد، حضرت امام با ژرف اندیشی تمام احیای فرهنگ انتظار را به عنوان یکی از ارکان مهم احیای هویت اسلامی و وسیله ای برای تحقق دوباره قدرت و شوکت گذشته مسلمانان در جهان مد نظر قرار داده و در یکی از بیانات خود که در اولین سال استقرار نظام اسلامی ایراد کردند، ضمن بیان مفهوم «انتظار فرج » وظیفه منتظران قدوم حضرت صاحب الامر (ع)را چنین برشمردند:


«ما همه انتظار فرج داریم و باید در این انتظار، خدمت کنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا بکند و مقدمات ظهور ان شاءالله تهیه بشود.» [2] .


چنانکه ملاحظه می شود در مفهومی که حضرت امام قدس سره از «انتظار» ارائه می دهند نه تنها از سکون و سکوت و تن دادن به وضع موجود خبری نیست، بلکه صحبت از تلاش و کوشش برای تحقق قدرت اسلام و آماده شدن زمینه ظهور است، که این با مفهومی که سالها سعی می شد از «انتظار» در اذهان مردم جا داده شود بسیار فاصله دارد.


انتظار رمز پایداری


حضرت امام قدس سره در برهه های مختلف انقلاب اسلامی به منظور آماده ساختن مردم برای مقابله با مشکلات و خطراتی که انقلاب و نظام نوپای اسلامی را تهدید می کرد، بر مفهومی که خود از انتظار داشتند تاکید می فرمودند و مردم را به پایداری و تلاش بیشتر فرا می خواندند:


«من امیدوارم که ان شاءالله برسد روزی که آن وعده مسلم خدا تحقق پیدا کند و مستضعفان مالک ارض بشوند. این مطلب وعده خداست و تخلف ندارد، منتها آیا ما درک کنیم یا نکنیم، آن به دست خداست. ممکن است در یک برهه کمی وسایل فراهم شود و چشم ما روشن بشود به جمال ایشان. این چیزی که ما در این وقت، در این عصر وظیفه داریم، این مهم است. همه انتظار داریم وجود مبارک ایشان را، لکن با انتظار تنها نمی شود، بلکه با وضعی که بسیاری دارند، انتظار نیست. ما باید ملاحظه وظیفه فعلی شرعی - الهی خودمان بکنیم و باکی از هیچ امری از امور نداشته باشیم. کسی که برای رضای خدا ان شاءالله مشغول انجام وظیفه است، توقع این را نداشته باشد که مورد قبول همه است، هیچ امری مورد قبول همه نیست. کار انبیاء هم مورد قبول همه نبوده است، لکن انبیا به وظایفشان عمل کردند و قصور در آن کاری که به آنها محول شده بود نکردند، گر چه مردم اکثرا گوش ندادند به حرف انبیا، ما هم آن چیزی که وظیفه مان هست عمل می کنیم و باید بکنیم گر چه بسیاری از این عمل ناراضی باشند یا بسیاری هم کارشکنی بکنند.» [3] .


جانمایه تفکر امام راحل قدس سره و موضوعی که همواره، چه در نظر و چه در عمل، مد نظر ایشان بود، عمل به وظیفه و ادای تکلیف الهی است و همین موضوع است که دیدگاه ایشان در باب انتظار فرج را از سایر دیدگاهها متمایز می سازد.


برای درک بیشتر برداشتی که حضرت امام قدس سره از موضوع انتظار داشتند لازم است که سایر برداشتها نیز درکنار این برداشت مورد مطالعه قرار گیرند، از این رو در اینجا دیدگاههای متفاوتی را که در موضوع انتظار فرج ابراز شده است، از زبان امام راحل نقل می کنیم تا تفاوت دیدگاه حضرت امام از سایر دیدگاهها بخوبی روشن شود:


برداشتهای متفاوت ازموضوع انتظار فرج


رهبر فقید انقلاب اسلامی در یکی از بیانات خود برداشتهای متفاوتی را که از موضوع «انتظار فرج » شده است دسته بندی کرده و به شرح زیر مورد نقد و بررسی قرار می دهند:


1. اولین دیدگاه در باب موضوع «انتظار فرج»، که حضرت امام به طرح آن می پردازند، دیدگاه کسانی است که تکلیف مردم در زمان غیبت را تنها دعا برای تعجیل فرج حضرت حجت (ع) می دانند:


«بعضی ها انتظار فرج را به این می دانند که در مسجد، در حسینیه و در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان(ع) را از خدا بخواهند. اینها مردم صالحی هستند که یک همچو اعتقادی دارند.بلکه بعضی از آنها را که من سابقا می شناختم بسیار مرد صالحی بود، یک اسبی هم خریده بود، یک شمشیری هم داشت و منتظر حضرت صاحب (ع) بود. اینها به تکالیف شرعی خودشان هم عمل می کردند و نهی از منکر هم می کردند و امر به معروف هم می کردند، لکن همین، دیگر غیر از این کاری ازشان نمی آمد و فکر این مهم که یک کاری بکنند نبودند.» [4] .


2. دیدگاه دومی که حضرت امام بدان اشاره می کنند بسیار شبیه به دیدگاه اول است با این تفاوت که در دیدگاه دوم به طور کلی وظیفه ای که هر فرد مسلمان نسبت به جامعه خود دارد به فراموشی سپرده شده و حتی از امر به معروف و نهی از منکر هم غفلت شده است:


«یک دسته دیگری بودند که انتظار فرج را می گفتند اینست که ما کار نداشته باشیم به این که در جهان چه می گذرد، بر ملتها چه می گذرد، بر ملت ما چه می گذرد، به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیفهای خودمان را عمل می کنیم، برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاءالله درست می کنند. دیگر ما تکلیفی نداریم، تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آنچه در دنیا می گذرد یا در مملکت خودمان می گذرد نداشته باشیم. اینها هم یک دسته ای، مردمی بودند که صالح بودند.» [5] .


امام راحل قدس سره در ادامه بیاناتشان به نقد و بررسی دو دیدگاه یادشده پرداخته و می فرمایند:


«ما اگر دستمان می رسید قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلمها و جورها را از عالم برداریم، تکلیف شرعی ماست منتها ما نمی توانیم، این که هست این است که حضرت عالم را پر می کند از عدالت، نه شما دست بردارید از این تکلیفتان، نه این که شما دیگر تکلیف ندارید.» [6] .


3. سومین برداشت از مفهوم انتظار فرج، که در بیانات حضرت امام بدان اشاره شده است، برداشت کسانی است که به استناد روایاتی که در آنها آمده است حضرت قائم، ارواحناله الفداه، زمانی ظهور می کنند که دنیا پر از فساد و تباهی شده باشد، می گویند ما نباید در زمان غیبت با انحرافها و مفاسدی که در جامعه وجود دارد کاری داشته باشیم، بلکه باید جامعه را به حال خود بگذاریم تا به خودی خود زمینه ظهور حضرت فراهم شود: «یک دسته ای می گفتند که خوب! باید عالم پر معصیت بشود تا حضرت بیاید. ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری می خواهند بکنند، گناهها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود.» [7] .


4. دیدگاه چهارم به شکلی افراطی تر همان برداشت گروه سوم را مطرح ساخته و قائل به این است که ما نه تنها نباید جلوی معاصی و گناهانی که در جامعه وجود دارد بگیریم بلکه باید به آنها دامن هم بزنیم تا زمینه ظهور حضرت حجت (ع) هر چه بیشتر فراهم شود:


«یک دسته ای از این بالاتر بودند می گفتند باید دامن زد به گناهها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت(ع) تشریف بیاورند. این هم یک دسته ای بودند که البته در بین این دسته منحرفهایی هم بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن می زند.» [8] .


حضرت امام قدس سره دو دیدگاه اخیر را بشدت مورد انتقاد قرار داده و در ادامه سخنانشان می فرمایند:


«یعنی خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا حضرت صاحب بیاید! حضرت صاحب که تشریف می آورند برای چه می آیند؟ برای این که گسترش بدهند عدالت را، برای این که حکومت را تقویت کنند، برای این که فساد را از بین ببرند. ما بر خلاف آیات شریفه قرآن دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای این که حضرت بیایند. حضرت بیایند چه می کنند؟ حضرت می آیند می خواهند همین کارها را بکنند. الان دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر بشر تکلیفی ندارد بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد! به حسب رای این جمعیت که بعضی شان بازیگرند و بعضی شان نادان، این است که ما باید بنشینیم دعا کنیم به صدام، هر کسی نفرین به صدام کند خلاف امر کرده است، برای این که حضرت دیر می آیند... ما باید دعاگوی آمریکا باشیم و دعاگوی شوروی باشیم و دعاگوی اذنابشان از قبیل صدام باشیم و امثال اینها تا این که اینها عالم را پر کنند از جور و ظلم و حضرت تشریف بیاورند! بعد حضرت تشریف بیاورند چه کنند؟ حضرت بیایند که ظلم و جور را بردارند، همان کاری که ما می کنیم و ما دعا می کنیم که ظلم و جور باشد، حضرت می خواهند همین را برش دارند.» [9] .


5.آخرین دیدگاهی که حضرت امام قدس سره در بیانات خود بدان می پردازند دیدگاه کسانی است که هر اقدامی برای تشکیل حکومت در زمان غیبت را خلاف شرع دانسته و عقیده دارند که این عمل با نصوص روایات مغایر است:


«یک دسته دیگری بودند که می گفتند که هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و بر خلاف اسلام است. آنها مغرور بودند، آنهایی که بازیگر نبودند مغرور بودند به بعضی روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر علمی بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است، آنها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد، در صورتی که آن روایات که هر کس علم بلند کند، علم مهدی به عنوان مهدویت بلند کند. حالا ما فرض می کنیم که یک همچو روایاتی باشد، آیا معنایش این است که ما تکلیفمان دیگر ساقط است!؟» [10] .


ایشان در ادامه کلامشان نتایج چنین دیدگاهی را بررسی کرده و می فرمایند:


«اینی که می گوید حکومت لازم نیست معنایش اینست که هرج و مرج باشد. اگر یک سال حکومت در یک مملکتی نباشد، نظام در یک مملکتی نباشد، آن طور فساد پر می کند مملکت را که آن طرفش پیدانیست. آنی که می گوید حکومت نباشد معنایش این است که هرج و مرج بشود، همه هم را بکشند، همه به هم ظلم بکنند برای این که حضرت بیاید، حضرت بیاید چه کند؟ برای اینکه رفع کند این را. این یک آدم اگر سفیه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سیاستی این کار را نکرده باشد که بازی بدهد ماها را که ما کار به آنها نداشته باشیم، آنها بیایند هر کاری بخواهند انجام بدهند، این باید خیلی آدم نفهمی باشد.» [11] .


و در ادامه نیز اضافه می کنند که:


«اینهایی که می گویند که هر علمی بلند بشود... خیال کردند که هر حکومتی باشد این برخلاف انتظار فرج است، اینها نمی فهمند چی دارند می گویند. اینها تزریق کردند بهشان که این حرفها را بزنند، نمی دانند دارند چی چی می گویند، حکومت نبودن یعنی اینکه همه مردم به جان هم بریزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند، بر خلاف نص آیات الهی رفتار بکنند. ما اگر فرض می کردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار می زدیم برای اینکه خلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتی بیاید که نهی از منکر را بگوید نباید کرد، این را باید به دیوار زد. این گونه روایت قابل عمل نیست، و این نفهم ها نمی دانند دارند چی می گویند.» [12] .


حضرت امام قدس سره، در پایان بررسی دیدگاههای یادشده، دیدگاه خود در باب مفهوم انتظار فرج را بصراحت مطرح کرده و می فرمایند:


«البته این پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمی توانیم بکنیم، اگر می توانستیم می کردیم اما چون نمی توانیم بکنیم ایشان باید بیایند. الان عالم پر از ظلم است، شما یک نقطه هستید در عالم، عالم پر از ظلم است، ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، تکلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم. اما نمی توانیم بکنیم، چون نمی توانیم بکنیم باید او بیاید تا بکند، اما ما باید فراهم کنیم کار را، فراهم کردن اسباب اینست که کار را نزدیک بکنیم، کا را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت(ع)» [13] .


فرمایش امام راحل یادآور این حدیث نبوی (ص) است که:


«یخرج ناس من المشرق فیوطئون للمهدی یعنی سلطانه » [14] .


مردمی از مشرق زمین به پا می خیزند و زمینه را برای برپایی حکومت مهدی آماده می سازند


آری انتظار در قاموس امام خمینی قدس سره، مفهومی جز آمادگی فردی و اجتماعی برای برپایی دولت کریمه حضرت ولی عصر، ارواحنا له الفداء، ندارد و این همان است که در فرهنگ شیعی بدان اشاره شده و در روایات معصومین(ع) از آن سخن به میان آمده است.


اینجاست که هر پژوهشگر منصفی بر نقش عظیم حضرت امام در احیای اندیشه انتظار اذعان نموده و اقرار خواهد کرد که هیچ حرکتی در طول قرون گذشته به اندازه حرکت رهایی بخش امام راحل در زمینه سازی ظهور حضرت حجت «تاثیر نداشته است.


به امید روزی که فجر انقلاب اسلامی به صبح روشن انقلاب جهانی حضرت مهدی(ع) متصل شود و چشمهای ناقابل مابه جمال بی مثال آن پیک خجسته پی روشن گردد، ان شاءالله.


پینوشت:


1. صحیفه نور (مجموع رهنمودهای امام خمینی)، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی،1369، ج 20.


2. همان، ج 7، ص 255.


3. همان، ج 19، ص 154.


4. همان، ج 20، ص 196.


5. همان جا.


6. همان، ص 197.


7. همان، ص 196.


8. همان، صص 197-196.


9. همان، ص 197.


10. همان جا.


11. همان جا.


12. همان، ص 198.


13. همان جا.


14. الصافی الگلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر (ع) تهران، مرکز نشر الکتاب، ص 304.




 کانال تلگرامی رهپویانِ فرج


https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3-SP6F2YKBCA

انتظار فرج و امید به آینده در آموزه های اسلامی

 مقاله مهدوی

انتظار فرج و امید به آینده در آموزه های اسلامی ۰ نظر

انتظار ظهور امام مهدی (ع) یا به تعبیر دیگر انتظار فرج آل محمد (ع) در آموزه های دین اسلام از اهمیت و جایگاه بسزایی برخوردار است، اما این مفهوم خود مصداقی از مفهوم عام «انتظار فرج» یا امید به آینده است که در روایات اسلامی بر آن تأکید فراوانی شده است.


مکتب اسلام با هدف زنده نگهداشتن روحیه تلاش و پشتکار در فرد و جامعه اسلامی بر امیدواری نسبت به آینده و انتظار فرا رسیدن گشایش از سوی خدا سفارش بسیاری کرده و مؤمنان را از هرگونه یأس و ناامیدی برحذر داشته است.


در این مقاله تلاش شده که با بررسی مفهوم عام و خاص انتظار و امید به آینده ریشه های فطری این مفهوم و نقش سازنده آن در فرد و اجتماع را روشن سازد.


مفهوم و جایگاه انتظار


«انتظار»، یعنی «چشمداشتن» و «چشم به راه بودن». [1] چشمداشت یک تحول، چشمداشت یک رویداد خوب، چشمداشت یک گشایش،... یاچشم به راه یک آینده مطلوب، چشم به راه یک عزیز سفر کرده، چشم به راه یک دستگیر، چشم به راه یک منجی و... به این معنا انتظار مفهومی است که با نهاد همه انسانها عجین شده است و می توان گفت که همه انسانها به نوعی منتظرند.


به بیان دیگر انتظار یا امید به آینده همزاد انسان است و اگر امید به آینده را از او بگیرند، سرنوشتی جز سکون، رکود، مرگ و تباهی نخواهد داشت، از همین روست که در کلام نورانی پیامبر گرامی اسلام (ص) آمده است:


الأمل رحمة لأمتی و لولا الأمل ما أرضعت والدة ولدها و لاغرس غارس شجراً. [2] .


امید برای امت من مایه رحمت است و اگر امید نبود هیچ مادری فرزندش را شیر نمی داد و هیچ باغبانی درختی نمی کاشت.


همچنین حکایت شده است که:


روزی عیسی (ع) نشسته بود و پیرمردی با بیل زمینی را شیار می کرد، عیسی فرمود: بار خدایا! امید (آرزو) را از او برگیر. آن پیر در دم بیل را به کناری انداخت و دراز کشید. ساعتی گذشت و عیسی گفت: بار خدایا! امید را به او بازگردان؛ بی درنگ آن پیر برخاست و شروع به کارکرد. [3] .


لحظه لحظه زندگی انسان با امید همراه است و او هر دوره از عمر خود را به امید رسیدن به دوره بعدی پشت سر می گذارد. کودکی که تازه به دبستان پاگذاشته به امید رفتن به کلاس بالاتر و پشت سر گذاشتن دوران آموزش ابتدایی درس می خواند و تلاش می کند. همین کودک دوران راهنمایی را با امید رسیدن به دوران دبیرستان سپری می کند و دوران دبیرستان را با این امید که روزی به دانشگاه راه یابد پشت سر می گذارد. وقتی همین کودک دیروز و جوان امروز وارد دانشگاه می شود امیدهای تازه به او توش و توان می دهد و به زندگی او معنا می بخشد؛ امید رسیدن به جایگاه مطلوب اجتماعی، تشکیل خانواده، داشتن فرزند و... . پس از تشکیل خانواده و به دنیا آمدن فرزندان، همه امیدها و آرزوهای انسان متوجه پیشرفت و ارتقای فرزندانش می شود و به این ترتیب حکایت پایان ناپذیر امید به آینده، تا آستانه مرگ، انسان را همراهی می کند.


ناگفته نماند که این امید به آینده و انتظار تحقق فردای بهتر، خود ریشه در یک ویژگی فطری دارد و آن کمال جویی انسان است. انسان همواره طالب رسیدن به مراتب بالاتر و دست یافتن به قله های پیشرفت و ترقی است و این در همه انسانها با تفاوتهایی در سطح کمال موردنظر و تلاش و جدیتی که برای رسیدن به کمال مطلوب صورت می گیرد، وجود دارد.


در هر حال، انتظار و چشم به راه آینده بودن شعله ای است در وجود انسان که هر چه فروزان تر و پرفروغ تر باشد تحرک و پویایی او نیز بیشتر خواهد بود و برعکس هر چه این شعله به سردی و خاموشی بگراید؛ تلاش و فعالیت انسان نیز کاستی می پذیرد تا آنجا که او تبدیل به موجودی سرد، بی روح، بی نشاط، گوشه گیر و بی تحرک می شود و این همان حالتی است که در روانشناسی به «افسردگی» تعبیر می کنند. حالتی که شدت و ضعف و زمینه های به وجود آمدن آنها در افراد مختلف متفاوت است، اما عامل آن در هر حال چیزی جز خشکیدن نهال امید در وجود انسان نیست.


با توجه به اهمیت و نقش اساسی امید به آینده و انتظار فرج در زندگی انسانها مکتب اسلام تلاش نموده است با تقویت این روحیه، تلاش و سرزندگی جوامع اسلامی و مسلمانان را به نهایت درجه خود رسانده و آنها را در هر زمان پویا و پایدار نگهدارد.


به نظر می رسد امید به آینده و انتظار فرج به دو معنا در آموزه های دین اسلام به کار رفته است:


>انتظار به معنای عام


>انتظار به معنای خاص


انتظار به معنای عام


در این معنا مکتب اسلام تلاش کرده است که از یک سو با فضیلت بخشیدن به «انتظار گشایش» و امید به آینده و از سوی دیگر با نکوهش یأس، ناامیدی، دلسردی و دلمردگی، روحیه تلاش و تکاپوی سازنده را در افراد جامعه اسلامی زنده نگهدارد و از ایجاد حالت یأس و ناامیدی در زندگی شخصی مسلمانان جلوگیری کند.


اهتمام اسلام به این معنای عام از انتظار و امید به آینده تا بدان حد بوده که از یک سو امید به فرا رسیدن گشایش از سوی خداوند در زمره برترین اعمال برشمرده شده و از سوی دیگر یأس و ناامیدی از رحمت خداوند از جمله گناهان کبیره به شمار آمده است.


شاید بتوان گفت بسیاری از روایاتی که در آنها به فضیلت «انتظار فرج» به طور کلی و بدون ذکر متعلق فرج اشاره شده، به اصل تقویت روحیه امید به آینده و مقابله با حالت ناامیدی و بدبینی نسبت به آینده نظر داشته اند، که از آن جمله می توان به این روایات اشاره کرد:


1-1. از رسول گرامی اسلام (ص) نقل شده است که:


من رضی عن اللَّه بالقلیل من الرزق رضی اللَّه عنه بالقلیل من العمل و انتظار الفرج عبادة. [4] .


هر کس نسبت به رزق کمی که خداوند به او داده خشنود باشد، خداوند نیز نسبت به عمل کمی که او انجام می دهد خشنود می گردد و انتظار گشایش عبادت است.


1-2. امام علی (ع) در بخشی از روایت مفصلی که در آن به چهارصد مورد از اموری که برای صلاح دین و دنیای مؤمن


شایسته است، اشاره می کنند؛ پس از توصیه به طلب رزق در بین طلوع فجر و طلوع شمس می فرمایند:


انتظروا الفرج، ولا تیأسوا من روح اللَّه، فإن أحبّ الأعمال إلی اللَّه عزّوجلّ انتظار الفرج. [5] .


1-3. آن حضرت در بخش دیگری از روایت یاد شده پس از اشاره به این مطلب که ناشکیبایی در هنگام بروز ناگواریها موجب از بین رفتن اجر انسان می شود، می فرماید:


... أفضل اعمال المرء انتظار فرج اللَّه عزّوجلّ. [6] .


برترین کارهای انسان، انتظار گشایش از سوی خداست.


1-4. امام صادق (ع) نیز در ضمن سفارشهای خود به ابوحنیفه می فرمایند:


... و أفضل الأعمال انتظار الفرج من اللَّه.


برترین کارها انتظار گشایش از خداست. [7] .


انتظار به معنای خاص


در این معنا، انتظار گشایش و امید به آینده از حالت امری محدود، سطحی و فردی خارج شده و تبدیل به امری گسترده، عمیق و اجتماعی می گردد.


در توضیح این مطلب باید گفت: تعالیم ادیان الهی و به ویژه دین مبین اسلام، دقیقاً بر گرایشهای درونی انسانها تکیه دارد و اهداف و برنامه های آنها براساس همین گرایشهای درونی و ویژگیهای فطری سامان یافته است و در این میان نقش دین تنها جهت دهی، توسعه و تعمیق این گرایشهاست.


در موضوع مورد بحث نیز دین مبین اسلام با توجه به اینکه امید به آینده و انتظار یک گرایش فطری و جوهره زندگی انسانهاست تلاش نموده که این گرایش را از یک سو توسعه و از دیگر سو تعمیق بخشد.


به این بیان که دین اسلام به همه انسانها می گوید: اولاً، شما فقط منتظر بهبود وضع زندگی خود و اطرافیانتان نباشید و تنها سعادت نزدیکان خود را طلب نکنید، بلکه این انتظار را نسبت به همه افراد جامعه گسترش دهید و چشم انتظار روزی باشید که رفاه، سعادت، عدالت و معنویت نه تنها در شهر و دیار شما بلکه در همه جهان گسترده شود.


ثانیاً، انتظار شما نباید تنها متوجه امور ظاهری، سطحی و محدود زندگی گردد. شما باید انتظارتان را تعمیق بخشید و چشم به راه آینده ای باشید که حقیقت مطلق، عدالت مطلق و معنویت مطلق در جهان حاکم شود.


در این معنا، انتظار تنها به ظهور مردی تعلق می گیرد که اگر بیاید نهایت خوبیها برای همه انسانها در سراسر جهان فراهم خواهد شد. این انتظار به همان اندازه فضیلت و برتری دارد که تحقق متعلق آن.


نگاهی اجمالی به روایاتی که در فضیلت انتظار ظهور امام عصر (ع) وارد شده اند ما را به سطح ارزش این انتظار واقف می سازد:


2-1. امام سجاد (ع) منتظران را برترین مردم همه روزگاران برمی شمارند:


... إنّ أهل زمان غیبته القائلون بإمامته المنتظرون لظهوره أفضل من کلّ أهل زمان. [8] .


آن گروه از مردم عصر غیبتِ امام دوازدهم که امامت او را پذیرفته و منتظر ظهور او هستند برترین مردم همه روزگاران هستند.


2-2. امام صادق (ع) در فضیلت انتظار به معنای دوم می فرماید:


المنتظر لأمرنا کالمتشحّط بدمه فی سبیل اللَّه. [9] .


کسی که در انتظار تحقق امر ما (برقراری حکومت اهل بیت (ع)) باشد همانند کسی است که در راه خدا به خون خود غلتیده است.


2-3. آن حضرت در روایت دیگری منتظران ظهور را از زمره «دوستان خدا» برمی شمارند:


طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته و المطیعین له فی ظهوره أولئک أولیاءاللَّه الذین لاخوف علیهم ولا هم یحزنون. [10] .


خوشا به حال شیعیان قائم ما که در زمان غیبتش منتظر ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار او. آنان دوستان خدا هستند، همانها که نه ترس به دل راه می دهند و نه اندوهگین می شوند.


2-4. امام صادق (ع) در بیانی دیگر منتظران ظهور را با شهیدشدگان در پیشگاه رسول خدا (ص) برابر دانسته، می فرمایند:


من مات منکم و هو منتظر لهذا الأمر کمن هو مع القائم فی فسطاطه. قال: ثمّ مکث هنیئة، ثمّ قال: لا بل کمن قارع معه بسیفه. ثمّ قال: لا واللَّه کمن استشهد مع رسول اللَّه، صلّی اللَّه علیه و آله. [11] .


هر کس از شما بمیرد در حالی که منتظر این امر باشد همانند کسی است که با حضرت قائم (ع) در خیمه اش بوده باشد. سپس حضرت چند لحظه ای درنگ کرده، آنگاه فرمود: نه، بلکه مانند کسی است که در خدمت آن حضرت شمشیر بزند. سپس فرمود: نه، به خدا همچون کسی است که در پیشگاه رسول خدا (ص) شهید شده باشد.


نقش سازنده انتظار


برای درک درست نقش سازنده انتظار و امید به آینده در فرد و جامعه لازم است که ارکان و پایه های اساسی آن را بررسی کنیم.


هر کس با مراجعه به خود و بررسی مصادیق مختلف انتظار درمی یابد که این مفهوم سه پایه اساسی دارد:


1. ناخوشنودی از وضع موجود یا قانع نبودن به آن؛


2. امید و باور به آینده مطلوب؛


3. تلاش در جهت تحقق آینده مطلوب.


بدون تردید، انتظار، چه در معنای عام و چه در معنای خاص آن، زمانی فعلیت می یابد که سه رکن یاد شده محقق شود. کسی که هیچ احساس ناخوشایندی نسبت به وضع موجود خود و شرایطی که در آن به سر می برد ندارد، یا آینده روشنی پیش روی خود نمی بیند و از باور درستی نسبت به امکان تغییر شرایط موجود برخوردار نیست، یا هیچ تلاشی در راه تحقق آینده ای که آن را مطلوب می داند و رسیدن به هدفی که چشم انتظار رسیدن آن است، نمی کند، هرگز نمی تواند در زمره منتظران باشد.


حال اگر بخواهیم با توجه به سه رکن اساسی انتظار، به تحلیل مفهومی انتظار ظهور امام مهدی (ع) بپردازیم و مشخص کنیم که چه زمانی می توان فردی را واقعاً منتظر ظهور دانست، باید به سه نکته اساسی اشاره کنیم:


1. آگاهی نسبت به شرایط موجود و معرفت نسبت به شرایط عصر موعود؛


2. باور به تحقق وعده الهی در مورد آینده جهان و حاکمیت نهایی دین خدا بر سراسر زمین؛


3. حرکت و تلاش در راه زمینه سازی و یا تحقق جامعه موعود.


نخستین شرط انتظار این است که انسان به آن حد از آگاهی و شناخت برسد که بفهمد وضع موجود جهان و مناسبات حاکم بر آن به هیچ وجه خشنود کننده نیست و شرایطی که در آن زندگی می کند تناسبی با عظمت وجودی انسان و شأن او ندارد. این شناخت تنها در صورتی حاصل می شود که آدمی ابتدا شرایط موجود جامعه خود و شرایط جامعه موعود را به درستی بشناسد و آنگاه به مقایسه آنها پرداخته و به داوری بنشیند که واقعاً کدامیک از این شرایط، شایسته مقام انسان به عنوان اشرف مخلوقات است.


شرط دوم باور به سعادتمند شدن جهان و رستگاری بشر در پایان تاریخ است. باور به این حقیقت که جهان بالاخره طعم خوش حقیقت، عدالت و معنویت را خواهد چشید و ریشه هر چه دروغ، ستم، فساد و تباهی است از زمین برکنده خواهد شد.


بدون تردید تحقق شرایط یاد شده مستلزم تلاش فراگیر فردی و اجتماعی در حوزه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است. تلاشی که اگر به واقع محقق شود، فرد و جامعه مصداق روایاتی خواهند شد که در آنها منتظران ظهور را با یاوران امام مهدی (ع) و حاضران در صحنه های نبرد عصر ظهور مقایسه کرده و اجر و ثواب و شأن و مرتبه آنها را یکسان دانسته اند.


کلام خود را با ذکر روایتی از امام صادق (ع) به پایان می بریم؛ روایتی که با تأمل در آن می توان همه بایسته های انتظار فرج را دریافت:


إِنَّ لَنا دَولَةً یَجِیی ءُ اللَّهُ بِها إِذا شاءَ. ثُمَّ قالَ: مَن سَرَّهُ أَن یَکُونَ مِن أَصحابِ القائِمِ فَلیَنتَظِر وَلیَعمَل بِالوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الأخلاقِ، وَ هُوَ مُنتَظِرٌ، فَإِن ماتَ وَ قامَ القائِمُ بَعدَهُ کانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلُ أَجرِ مَن أَدرَکَهُ، فَجِدُّوا وَانتَظِرُوا، هَنِیئاً لَکُم أَیَّتُهَا العِصابَةُ المَرحُومَةُ. [12] .


برای ما دولتی است که هر زمان خداوند بخواهد، آن را محقق می سازد. و آنگاه [امام] فرمود: هر کس دوست می دارد از یاران حضرت قائم، باشد باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید، در حالی که منتظر است، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم، به پا خیزد، پاداش او همچون پاداش کسی خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است، پس کوشش کنید و در انتظار بمانید، گوارا باد بر شما [این پاداش] ای گروه مشمول رحمت خداوند!


پینوشت:


1. ر.ک: دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، ذیل کلمه «انتظار»؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی ذیل کلمه «انتظار».


2. المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج77، ص173، ح8.


3. تنبیه الخواطر، ج1، ص272. به نقل از: محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ترجمه حمیدرضا شیخی، ج1، ص184، ح675.


4. المجلسی، محمدباقر، همان، ج52، ص122، ح3.


5. همان، ج10، ص94.


6. همان، ص99.


7. همان، ج75، ص208، ح77.


8. همان، ج52، ص122، ح4.


9. الصدوق، محمدبن علی بن الحسین، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص645، ج6.


10. همان، ص357، ح52.


11. المجلسی، محمدباقر، همان، ص126، ح18.


12. النعمانی، محمدبن ابراهیم بن جعفر، کتاب الغیبة، ص200، ج16؛ المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج52، ص140، ح50.



کانال تلگرامی رهپویانِ فرج


https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3-SP6F2YKBCA

نسبت بین بیت المقدس و امام عصر (عج) ۱۱

 آموزشی مهدوی

نسبت بین بیت المقدس و امام عصر (عج) ۱۱ ۰ نظر

نسبت بیت المقدس و امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف ۱۱


 چرا وقتی حضرت ابراهیم علیه‌السّلام خانه خدارو بنا کرد همچنان رو به سمت بیت المقدس عبادت می‌کردند تا زمان پیامبر اسلام؟(رفع شبهه)


قسمت ۲


 پاسخگویی به سؤالات و شبهات: همیشه وقتی «معلومی» را اصل برای رسیدن به یک «مجهول» قرار می‌دهیم، باید دقت کنیم که خود معلوم ما صحیح باشد.


قرآن کریم در سوره بقره از آیه 125 (متن آیه در شماره قبل هست) وارد داستان حضرت ابراهیم علیه السّلام می‌شود،


تفسیر مجمع البیان در ذیل این آیه می‌نویسد:


ثمّ بیّن ـ سبحانه ـ کیف بنی ابراهیم البیت، فقال: (وَ اذْ یَرْفَعُ) و تقدیره: و اذکر (اذ یرفع إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ); أی: اصول البیت التی کانت قبل ذلک... . (1)


تفسیر نمونه نیز حضرت آدم علیه السّلام را بانی کعبه میداند و می‌نویسد:


نخستین خانه‌ای که برای پرستش خداوند ساخته شد در سرزمین مکّه بود، و مسلّم است که پرستش خداوند و ساختن مرکز عبادت از زمان ابراهیم علیه السّلام آغاز نگردیده، بلکه از زمان آدم علیه السّلام وجود داشته است.


 اصولا تعبیر (اذ یرفع إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ) در آیه مورد بحث، خالی از اشاره نیست که شالوده های خانه کعبه وجود داشته است و ابراهیم و اسماعیل تنها کاری که کرده‌اند این بود که پایه های این خانه مقدّس را بالا برده‌اند.  (٢)


فخر رازی در ذیل این آیه می‌نویسد:

الاکثرون من اهل الاخبار علی انّ هذا البیت کان موجوداً قبل ابراهیم... .(٣)

البته ایشان تحلیل جالبی دارند که در ذیل آیه بعد بدان اشاره خواهد شد.


در تفسیر محمّدبن جریر طبری، داستان کعبه اینچنین آمده است:


و ابراهیم اسماعیل را گفت که خدای تعالی ما را فرموده است که به مکّه روید و آن جایگاه، که بیت المعمور بود، یکی خانه بنا کنید. اسماعیل گفت که سمعاً و طاعةً. گفت: یا پدر سپاس دارم. و هم آن ساعت برخاست و در خدمت پدر ایستاد، و هر دو بیامدند تا به مکّه، و آن جایگاه که بیت المعمور بوده بود طلب میکردند که حق تعالی آن جایگاه فرموده بود که خانه بنا کنند.   (۴)


پی نوشت ها

  (1)[فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، دارالمعرفة، 1406، ج 1، ص 389. ]

  (٢)[ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1366، ج 1 ص 330. ]

  (٣)[فخر رازی، تفسیر کبیر، تهران، دارالکتب العلمیه، 1411، ج 4، ص 52. ]

  (۴)[ محمّدبن جریر طبری، تفسیر طبری، ترجمه گروهی از دانشمندان، چ دوم، تهران، توس، 1356، ج 1، ص 105.]

 

  ادامه دارد...


کانال تلگرامی رهپویانِ فرج


https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3-SP6F2YKBCA

تاریخ نگارش در موضوع مهدویت

 مقاله مهدوی

تاریخ نگارش در موضوع مهدویت ۰ نظر

موضوع غایب شدن مهدی موعود و قائم آل محمد، ارواحناله الفداء، مطلب تازه ای نیست بلکه از زمان پیغمبر اکرم، صلی الله علیه وآله، همواره مورد بحث و گفتگو بوده و آن حضرت به مردم خبر می داد که مهدی از اولاد من است، و مدتی از نظر مردم مخفی و غایب می گردد. سپس ظاهر می شود و جهان را اصلاح می کند. و اخباری در این مورد از پیغمبر اکرم، صلی الله علیه وآله، صادر شده و به ما رسیده است. «جابر بن عبدالله انصاری » از رسول خدا روایت کرده که فرمود:


مهدی موعود از اولاد من است. همنام و هم کنیه من می باشد. از جهت خلقت و اخلاق شبیه ترین مردم به من است. مدتی از دیده ها غایب خواهد شد. و در آن وقت مردم در تحیر و گمراهی واقع می شوند. سپس مانند ستاره درخشانی طلوع می کند و دنیا را پر از عدل و داد می نماید. چنانچه از ظلم و ستم پر شده است. [1] .


علی بن ابی طالب و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین و سایر ائمه اطهار، علیهم السلام، و خانواده نبوت نیز هر یک در زمان خودشان راجع به غایب شدن مهدی موعود صحبت می کردند و از آن خبر می دادند. و اصولا مساله مهدی موعود و داستان غایب شدن آن حضرت یکی از مسائل رسمی عصر ائمه اهل بیت، علیهم السلام، بود. موضوع غیبت به طوری در افکار مردم رسوخ داشت که آن را یکی از علائم رسمی مهدی می دانستند حتی افرادی را که احتمال مهدویت درباره آنها داده می شد وادار به غیبت می نمودند. «ابوالفرج اصفهانی » می نویسد:


محمدبن عبدالله بن حسن از همان زمان کودکی در حالت غیبت و خفا زندگی می کرد و مهدی نامیده شد. [2] .


موضوع غایب شدن مهدی موعود، علیه السلام، چون در بین مردم شایع بوده و اخباری در این خصوص از پیغمبر اکرم و ائمه اهل بیت، علیهم السلام، در دستشان بود، لذا عقیده به غایب بودن بعضی علویان در بین مردم پیدا شد و مطلب را چندان بعید نمی شمردند. و به همین علت، «کیسانیه » درباره «محمد بن حنفیه » معتقد شدند که در کوه «رضوی » غایب شده و در آنجا به سر می برد و بعدا ظاهر می شود و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد.


«سید اسماعیل حمیری » که ابتدا از کیسانیه بود می گوید:


من تا مدتی درباره محمد بن حنفیه عقیده داشتم که در حالت غیبت به سر می برد، تا آنکه خدا منت نهاد و به وسیله جعفربن محمد هدایت شدم.


بعد از آنکه امامت آن حضرت با دلیل و برهان برایم اثبات شد، روزی به آن جناب عرض کردم: یابن رسول الله! در موضوع غایب شدن مهدی، احادیثی از پدرانت به ما رسیده است و وقوع آن را حتمی شمرده اند، آن غیبت درباره چه شخصی به وقوع خواهد پیوست؟ امام صادق، علیه السلام، پاسخ داد: برای ششم از فرزندان من تحقق پیدا خواهد کرد و اوست امام دوازدهم بعد از رسول خدا. به خدا سوگند اگر روزگار غیبتش به اندازه عمر نوح طول بکشد، از دنیا خارج نمی شود تا اینکه ظاهر شود و دنیا را پر از عدل و داد کند.


«سید حمیری » می گوید:


وقتی این مطلب را از امام شنیدم حق برایم آشکار شد و از عقیده سابقم برگشتم و این اشعار را سرودم:


... و اشهد ربی ان قولک حجة


علی الناس طرا من مطیع و مذنب


بان ولی الامر و القائم الذی


تطلع نفسی نحوه یتطرب


له غیبة لابد من ان یغیبا


فصلی علیه الله من متغیب


فیمکث حینا ثم یظهر حینه


فیملک من فی شرقها و المغرب [3] .


به واسطه همین اخبار غیبت بود که گروهی از جارودیه، «محمد بن عبدالله بن حسن » را غایب می پنداشتند، و «واقفیه »، «موسی بن جعفر» را زنده و غایب می دانند و گروهی از «اسماعیلیه »، «اسماعیل » را غایب می دانند و گروهی معتقد شدند که امام حسن عسکری زنده و غایب است. منشا پیدایش امثال این عقاید، وجود اخبار غیبت بود. گر چه علل و عوامل دیگری نیز در پیدایش آن عقاید بی تاثیر نبوده است. مثلا کشی در مورد پیدایش عقیده «واقفیه » و زنده و غایب بودن موسی بن جعفر، علیه السلام، چنین نوشته است:


در آن هنگام که موسی بن جعفر، علیهماالسلام، در زندان هارون به سر می برد مبلغ سی هزار دینار پول نزد دو نفر از وکلای آن حضرت در کوفه جمع شد. و یکی از آن دو نفر «حنان سراج » بود. پس با آن پولها خانه هایی خریدند و تجارت کردند و گندم و جو خریدند و بدین وسیله سودها نصیبشان شد. وقتی موسی بن جعفر وفات کرد و خبر به آنان رسید از ترس آنکه پولها از آنها گرفته شود مرگ موسی بن جعفر را انکار نمودند و در بین مردم شایع ساختند که موسی بن جعفر قائم و مهدی است و غایب شده است.


گروهی از جهال و نادانان فریب خوردند، و در جهالت بودند تا هنگامی که مرگ آن دو نفر وکیل فرا رسید وصیت نمودند. آن اموال را به ورثه موسی بن جعفر بدهند. در آن هنگام فریب و خدعه آنان برای مردم آشکار شد. [4] .


یونس بن عبدالرحمان می گوید:


هنگامی که موسی بن جعفر وفات نمود پیش وکلای آن حضرت اموالی موجود بود و بدین جهت مرگش را انکار نمودند. از جمله هفتاد هزار دینار نزد «زیاد قندی » و سی هزار دینار نزد «علی بن ابی حمزة » موجود بود. اما چون من به مامت حضرت رضا معتقد بودم مردم را به سوی آن حضرت دعوت می نمودم. زیاد قندی و علی بن ابی حمزة روزی مرا احضار نموده گفتند: تو مردم را به سوی ابوالحسن رضا دعوت نکن، اگر ثروت می خواهی ما ده هزار دینار به تو می دهیم. من در پاسخشان گفتم: من برای انجام وظیفه مردم را به سوی حضرت رضا دعوت می کنم. زیرا برای ما روایت شده که وقتی بدعت در بین مردم پیدا شد، شخص عالم باید علوم خودش را اظهار کند و با بدعتها مخالفت نماید و الا خدا نور ایمان را از وی سلب می کند. و من از جهاد خودم دست بردار نیستم. پس به من دشنام دادند و دشمن شدند. [5] .


به هر حال، گر چه در این موارد و امثالش، جلب منافع مادی و سودطلبی علت شد که مرگ موسی بن جعفر را انکار نمایند و در بین مردم شایع سازند که آن حضرت غایب شده است. لیکن اخبار غیبت، راه سوء استفاده را برایشان هموار ساخته بود و افراد سودطلب توانستند از آن عقیده دینی که از مصدر وحی سرچشمه می گرفت سوء استفاده نمایند، و به ادعای اینکه موسی بن جعفر مهدی و قائم است، غایب شدن را برای وی اثبات نمودند. و مردم هم فریب خوردند و آن عقیده باطل را پذیرفتند.


کتابهای غیبت قبل از تولد امام عصر


قبل از آنکه امام زمان، ارواحنافداه، به دنیا بیاید اخبار غیبت، از پیغمبر اکرم و ائمه اطهار، علیهم السلام، صادر شده و در کتب ثبت می شد. حتی کتابهایی در خصوص غیبت تالیف می شد. مخصوصا از زمان موسی بن جعفر به بعد، کتابهایی در غیبت نوشته شد و احادیث غیبت در آنها ثبت گشت، آن جمله است:


1- «علی بن حسن بن محمد طائی طاطری » یکی از اصحاب موسی بن جعفر است. کتابی در غیبت نوشته و مرد فقیه و مورد وثوقی بوده است. [6] .


2- «علی بن اعرج کوفی » از اصحاب موسی بن جعفر بوده و کتابی در غیبت نوشته است. [7] .


3- «ابرهیم بن صالح انماطی کوفی » از اصحاب موسی بن جعفر بوده و به واسطه اخبار غیبت بود که گروهی کتابی در غیبت تالیف نموده است. [8] .


4- «حسن بن علی بن ابی حمزه » در عصر حضرت امام رضا زندگی می کرده و کتابی در غیبت تالیف نموده است. [9] .


5- «عباس بن هشام ناشری اسدی » کتابی در غیبت نوشته است. مرد جلیل القدر و موثقی بوده در سال دویست و بیست هجری وفات نمود. شیخ طوسی او را از اصحاب حضرت رضا می شمارد. [10] .


6- «فضل بن شاذان نیشابوری » کتابی در احوال قائم آل محمد و غیبت او نوشته است. «نجاشی » او را توثیق نموده می نویسد:


از فقها و متکلمین امامیه است و احتیاجی به تعریف ندارد و یک صد و هشتاد کتاب نوشته که از جمله آنها کتاب غیبت است.


شیخ طوسی در رجال خود را از جمله اصحاب امام هادی و امام حسن عسکری، علیه السلام، شمرده است. و در پاورقی فهرست شیخ می نویسد:


فضل بن شاذان در سال 160 ق. وفات نمود.


شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب «الذریعة » می نویسد:


کتاب غیبت فضل بن شاذان نزد سید محمد بن محمد میرلوحی که هم عصر مجلسی بوده موجود بوده است. [11] .


7- ابراهیم بن اسحاق احمری نهاوندی نیز کتابی در غیبت نوشته است. قاسم بن محمد همدانی در سال دویست و شصت و نه از او حدیث شنیده است. [12] .


طبرسی می نویسد:


اخبار غیبت ولی عصر قبل از تولد خودش و پدر و جدش صادر شده و محدثین شیعه آنها را در اصول و کتابهایی که در عصر امام باقر و صادق، علیهماالسلام، تالیف شده ضبط نموده اند. یکی از محدثین موثق، حسن بن محبوب است که در حدود صد سال قبل از زمان غیبت، کتاب «مشیخه » را تالیف نموده و اخبار غیبت را در آن ثبت کرده است. از جمله آنها این حدیث است:


ابوبصیر می گوید: خدمت امام صادق، علیه السلام، عرض کردم: حضرت ابوجعفر، علیه السلام، می فرمود: قائم آل محمد دو غیبت دارد، یکی طولانی، دیگری کوتاه. حضرت صادق، علیه السلام، فرمود: آری، یکی از آن دو غیبت از دیگری طولانی تر می شود.


طبرسی بعد از نقل این حدیث می نویسد:


شما ملاحظه کنید که با پیش آمدن دو غیبت برای فرزند امام حسن عسکری چگونه صدق این احادیث روشن گشت! [13] .


هر یک از ائمه داستان غیبت مهدی موعود را به مردم تذکر می دادند. و اصولا خفای ولادت و غیبت را از علائم مهدی می شمردند. حضرت سجاد، علیه السلام، می فرمود:


ولادت قائم ما بر مردم پوشیده می ماند به طوری که خواهند گفت: اصلا متولد نشده است. [14] .


گاهی می شد که شخصی درباره یکی از ائمه احتمال مهدویت می داد آن حضرت در پاسخ می فرمود: «من مهدی نیستم زیرا خفای ولادت یکی از علائم مهدی است در صورتیکه من چنین نیستم »از باب نمونه: عبدالله بن عطا می گوید:


خدمت امام باقر عرض کردم: با اینکه شیعیان شما زیادند پس چرا خروج نمی کنید؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: ای عبدالله سخنان بیهوده را به گوش خودت راه مده، به خدا سوگند من مهدی موعود نیستم. مراقب کسی باشید که ولادتش بر مردم مخفی بماند. اوست صاحب الامر. [15] .


مسعودی نوشته است:


امام هادی با مردم، کم معاشرت می کرد و جز با خواص اصحاب با کسی تماس نمی گرفت. وقتی امام حسن عسکری به جایش نشست، در اکثر اوقات از پشت پرده با مردم سخن می گفت تا شیعیان برای غایب شدن امام دوازدهم آماده و مانوس گردند. [16] .


وقتی نوبت امامت، به امام حسن عسکری، علیه السلام، رسید رسما به مردم ابلاغ کرد که فرزند من مهدی موعود است و از نظر شما غایب خواهد شد. [17] .


امام حسن عسکری در سال 260ق. رحلت نمود. چون در بین مردم شایع بود که آن حضرت را فرزندی است که در پنهانی نگاهداری شده و اوست مهدی موعود روایات، «معتمد عباسی » دستور داد خانه آن جناب را تفتیش نمایند و فرزندش را دستگیر کنند. اما از وجود فرزند اثری ندیدند. پس گروهی از زنان قابله را ماموریت داد تا تمام کنیزان آن حضرت را معاینه کنند و اگر آبستنی در بینشان دیده شد; بازداشت نمایند. زنان قابله به یکی از کنیزان بدگمان شده مراتب را گزارش دادند. خلیفه آن کنیز را در حجره ای بازداشت نمود و «نحریر خادم » را مراقب او گردانید و تا از حملش مایوس نشد آزادش نکرد. به خانه امام حسن تنها اکتفا نکرد بلکه وقتی از دفن جنازه فارغ شد دستور داد تمام خانه های شهر را با کمال دقت تفتیش کنند. [18] .


بعد از وفات امام حسن عسکری، علیه السلام، جز عده معدودی از ثقات اصحاب و خواص دوستانش کسی از فرزندش اطلاعی نداشت و بدین جهت پیروانش به چندین گروه منشعب شدند. «حسن بن موسی نوبختی » که در زمان غیبت صغری می زیسته می نویسد:


بعد از وفات امام حسن عسکری پیروانش به چهارده فرقه تقسیم شدند: گروهی از آنان اخبار غیبت را با امام حسن عسکری، علیه السلام، تطبیق نموده گفتند: امام حسن نمرده بلکه غایب شده و اوست مهدی موعود و قائم آل محمد و دو غیبت خواهد داشت و این غیبت، غیبت اول اوست. بعدا ظاهر می شود و باز غایب خواهد شد. گروهی گفتند: امام حسن مرده ولی بعد از مرگ زنده شده و غایب است. گروهی گفتند: حسن بن علی دارای فرزندی است به نام محمد که چند سال قبل از وفاتش تولد یافته و از ترس دشمنان غایب شده و اوست قائم و مهدی موعود. گروهی گفتند: امام حسن دارای فرزندی است که هشت ماه بعد از وفاتش تولد یافت و پدرش دستور داد که نام او را محمد بگذارند و اکنون غایب است. گروه دیگری گفتند: ما می دانیم که امام حسن دارای فرزندی بوده و اوست قائم و مهدی موعود و در حالت غیبت زندگی می کند، ولی نامش معلوم نیست و پیروانش حق ندارند درباره نام و مکانش صحبت کنند و باید منتظر ظهورش باشند. گروه دیگری گفتند: امام حسن عسکری فرزندی داشته بنام علی که او را خواص اصحابش دیده اند و اوست امام غایب.


نوبختی سایر فرقه های امامیه را ذکر می کند که ذکر آنها در اینجا لزومی ندارد. [19] .


پینوشت:


1. شیخ صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 403.


2. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص 169.


3. شیخ صدوق، همان، صص 112 - 115.


4. رجال کشی، چاپ نجف، ص 390.


5. رجال کشی، ص 416.


6. رجال نجاشی، ص 193 و رجال شیخ طوسی، ص 357 و فهرست شیخ طوسی، ص 118.


7. رجال نجاشی، ص 194.


8. رجال نجاشی، ص 28 و فهرست شیخ، ص 75 و قاموس الرجال، ج 3، ص 193.


9. رجال نجاشی، ص 28 و فهرست شیخ، ص 75 و قاموس الرجال، ج 3، ص 193.


10. رجال نجاشی، ص 215 و رجال شیخ، ص 384 و فهرست شیخ، ص 147.


11. رجال نجاشی، ص 235 و رجال شیخ، ص 420 و 34 و فهرست شیخ، ص 150 و الذریعة، ج 16.


12. رجال نجاشی، ص 15 و فهرست شیخ، ص 29.


13. طبرسی، کتاب اعلام الوری، چاپ تهران، ص 416.


14. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 135.


15. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 34.


16. اثبات الوصیة، ص 229.


17. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 160 و شیخ حر عاملی، اثبات الهداة، ج 6، ص 311.


18. اصول کافی - ارشاد مفید - اعلام الوری - کشف الغمة.


19. طالبین تحقیق می توانند به کتاب فرق الشیعه نوبختی و کتاب ملل و نحل شهرستانی و کتاب المقالات و الفرق تالیف سعد بن عبدالله اشعری قمی مراجعه نمایند.



 کانال تلگرامی رهپویانِ فرج


https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3-SP6F2YKBCA

نسبت بین امام عصر (عج) و بیت المقدس ۱۰

 مهدوی

نسبت بین امام عصر (عج) و بیت المقدس ۱۰ ۰ نظر

نسبت بیت المقدس و امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف ۱۰


 چرا وقتی حضرت ابراهیم علیه السّلام خانه خدارو بنا کرد همچنان رو به سمت بیت المقدس عبادت می‌کردند تا زمان پیامبر اسلام؟ (رفع شبهه)


 قسمت ۱


 پاسخگویی به سؤالات و شبهات: همیشه وقتی «معلومی» را اصل برای رسیدن به یک «مجهول» قرار می‌دهیم، باید دقت کنیم که خود معلوم ما صحیح باشد.


چه کسی گفته است که حضرت ابراهیم علیه‌السلام، پس از بنا کردن کعبه معظمه، هم چنان رو به بیت المقدس عبادت می‌کردند؟! آیا اصلاً در آن زمان بیت‌المقدسی وجود داشت؟ در هر حال به نکات ذیل توجه فرمایید:


الف – قبله در هر دین و آیینی، جهت «بدن» نماز گذار است و نه جهت روح او. جهت روح همان خداوند متعال است که همه جا هست و شرق و غرب هم ندارد؛ لذا ما مسلمانان نیز که در نماز رو به کعبه می‌ایستیم، قصد «قربة الی‌الله» می‌کنیم.


قرآن کریم در سوره بقره از آیه 125 وارد داستان حضرت ابراهیم علیه السّلام میشود،


وإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى ۖ وَعَهِدْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَنْ طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ

مشاهده آیه در سوره

[2–125] (مشاهده آیه در مصحف)


آیةاللّه جوادی آملی در تفسیر تسنیم، در ذیل این آیه می‌نویسد:

«یرفع» به معنای بلندکردنِ هر چیزی است، خواه مادی باشد، خواه معنوی; رفع اجسام (وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ)، رفع ذکر (بلندآوازه کردن) (وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ)، رفعِ بنا (بر طول ساختمان افزودن) (وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ...)(1)


ایشان اضافه می‌کنند که در این آیه، مقصود از «رفع قواعد»، بالابردن پایه های کعبه و تجدید بنای خانه خداست:(٢) 

منظور از(الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ)، پایه ها و ارکان کعبه است که به دست حضرت آدم(علیه السّلام) بنا شده. (٣)


آیةاللّه جوادی آملی همچنین در ذیل همین آیه، بحث روایی را مطرح می‌کنند که عنوان آن «پیشینه کعبه» نامگذاری شده است و آیات ناظر به نظر مزبور را نقل می‌کنند.ایشان در ابتدای بحث تفسیر آیه 127 بقره می‌نویسند: (۴)


سابقه کعبه به دورانهای پیش از نبوّت ابراهیم خلیل بازمی‌گردد و بر همین اساس، آن حضرت نخستین بنیانگذار کعبه نیست، بلکه خدای سبحان مکان پیشین کعبه و نیز نقشه بازسازی آن را به او نمایاند تا وی آن را مجدّداً بنا کند. (۵)



پی نوشت ها:


(1) و (٢) و (٣)و (۴) و (۵) عبداللّه جوادیآملی، تفسیر تسنیم، قم، اسرا، 1384، ج 7، ص 28 / ص 29 / ص 40 / ص 27. 

  

 ادامه دارد...


 کانال تلگرامی رهپویانِ فرج


https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3-SP6F2YKBCA

پروفسور زاخاروف ( اندیشمند روسی): به وعده آیت الله خامنه ای باور دارم، مهدی (عج) خواهد آمد

 گزارش مهدوی

پروفسور زاخاروف ( اندیشمند روسی): به وعده آیت الله خامنه ای باور دارم، مهدی (عج) خواهد آمد ۰ نظر

پروفسور زاخاروف (اندیشمند روسی): به وعده آیت‌الله خامنه‌ای باور دارم، مهدی(عج) خواهد آمد


 پیش از این به اظهارات آخرالزمانی پروفسور الکساندر دوگین که مشاور اعظم رییس جمهور روسیه (پوتین) است پرداختیم که از نزدیکی اعتقاد مسیحیان ارتدوکس روسیه و شیعیان ایران و یمن و لبنان و عراق پرده برداشت و یکی از دلائل حضور روسیه در خط مقاومت برای ما آشکار شد.


 دوگین از واژه ی دجال برای آمریکا استفاده کرد و افزود اگر ایرانیان در سایه ی ولایت فقیه آیت الله خامنه ای حرکت کنند همه ی ما به دنیای آرمانی یعنی دنیای پس از ظهور امام مهدی خواهیم رسید.


 و اینک سخنان پرفسور ولادیمیر زاخاروف ریاست انستیتوی مطالعات سیاسی و اجتماعی روسیه را در کنار آن قرار میدهیم که یک سال پیش در گفتگو با خبرگزاری تسنیم پرده از این راز بزرگ برداشته است: 


زاخاروف گفت :  اقای خامنه ای در مورد آمدن امام زمان(عج) وعده داده اند که من هم به این مسئله اعتقاد جدی دارم و مطمئنم که این اتفاق می افتد.



حرف آخر :هرچند ایرانی ها همه ی تخم مرغ هایشان را در سبد روسیه قرار نخواهند داد و اعتماد کامل به این کشور نباید صورت بگیرد ولی کمک کردن مسیحیان ارتدوکس و حتی کمونیست هایی که دنبال عدالت باشند به مسیر ظهور امام زمان (عج) یک امر روایی است آنجا که امام صادق (ع) میفرمایند : « هنگامی که حضرت قائم ، انقلاب می کند کسانیکه گمان می کنند پیرو امام زمان علیه السلام و شیعه هستند از حرکت حضرت مرتد می شوند و کسانیکه خدا پرست هم نیستند مانند خورشید پرست و ماه پرست همراه با حضرت می شوند !» (رجوع کنید به غیبت نعمانی ص 517) و این روایت تلنگری است برای برخی سیاسیون که ممکن است به جای خدا امید به کدخدا داشته باشند و آن روز از کاروان منجی عقب میمانند.


 کانال تلگرامی رهپویانِ فرج


https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3-SP6F2YKBCA

نسبت بین بیت المقدس و امام زمان (عج) ۹

 آموزشی مهدوی

نسبت بین بیت المقدس و امام زمان (عج) ۹ ۰ نظر

نسبت بیت المقدس و امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف ۹


 دلایل قداست و اهمیت بیت المقدس براى مسلمانان چیست؟


 قسمت سوم


ادامه استاد مطهرى در مورد اهمیت قضیه فلسطین مى‌گوید:


هدف مگر تنها همین است که یک دولت کوچک در آنجا تشکیل شود؟ ... او مى‌داند که یک دولت کوچک بالاخره نمى‌تواند آنجا زندگى کند؛


 یک اسرائیل بزرگ که دامنه‌اش از این طرف شاید ایران خودمان هم ـ کشیده شود. به قول عبدالرحمن فرامرزى: این اسرائیل که من مى‌شناسم، فردا ادعاى شیراز را هم مى‌کند و مى‌گوید: شاعرهاى خود شما همیشه در اشعارشان، اسم شیراز را گذاشته‌اند: 


«ملک سلیمان». هر چه بگویى آقا! آن تشبیه است، مى گوید: سند از این هم بهتر مى‌خواهید؟ مگر ادعاى خیبر را که نزدیک مدینه است، ندارند؟ مگر «روزولت» (رئیس جمهور آمریکا) به پادشاه وقت عربستان سعودى پیشنهاد نداد که شما بیایید این شهر را به اینها بفروشید؟


مگر اینها ادعاى عراق و سرزمین هاى مقدس شما را ندارند؟ واللّه بالله! ما در برابر این قضیه مسئولیم. به خدا قسم! مسئولیت داریم ... والله! قضیه اى که دل پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلّم را امروز خون کرده است، این قضیه است ... 


[ امروز ]اگر [ امام] حسین بن على علیه السّلام بود، مى‌گفت: اگر مى‌خواهى براى من عزادارى کنى، براى من سینه و زنجیر بزنى؛ شعار امروز تو باید فلسطین باشد. شمر امروز موشه دایان است. شمر هزار و سیصد سال پیش مرد، شمر امروز را بشناس ... (1).


علاوه بر این از دیدگاه مقام معظم رهبرى: «مسئله فلسطین، تنها یک مسئله اسلامى نیست؛ بلکه مسئله‌اى انسانى و بشرى است و هر کس مى تواند با تکیه بر ارزش‌ها و مبانى انسانى، در مورد فاجعه فلسطین قضاوت کند و واکنش نشان دهد» (٢).




  (1)[ شهید مطهرى، حماسه حسینى، ج 1، سخنرانى استاد در عاشوراى 1390 1348 شمسى.]

  (٢)[بیانات مقام معظم رهبرى در خطبه دوم نماز جمعه 16/1/81.

جهت مطالعه بیشتر ر.ک:

الف. امین مصطفى، دیپلماسى پنهان اسرائیل در کشورهاى عربى، ترجمه محمدجعفر سعدیان؛

ب. آلفرد.م.لیلیانتال، ارتباط صهیونیستى، ترجمه سیدابوالقاسم حسینى (ژرفا)، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، چاپ اول، پاییز 1379.]

  

 ادامه دارد...


کانال تلگرامی رهپویانِ فرج


https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3-SP6F2YKBCA

فلسفه غیبت از منظر روایات

 مقاله مهدوی

فلسفه غیبت از منظر روایات ۰ نظر

مقدمه


نجاشی در رجال خود فرموده است: شیخ کلینی (ره) در مدت زمان بیست سال، کتاب بزرگ و ارزشمند «کافی» را تدوین و در سال 329 در بغداد دارفانی را وداع نموده است. البته نجاشی بیان نکرده است آن بیست سالی که کلینی (ره) صرف تدوین «کافی» نموده [1] است، از چه زمانی شروع و در چه زمانی پایان یافته است. چنین برمی آید که زمان تدوین «کافی»بین 300 تا 320؛ یعنی، در حدود چهل سال بعد از آغاز غیبت صغری بوده است.


‌کلینی (ره) در کتاب خود، هشت باب در بیست صفحه را به حضرت حجت (عج) اختصاص داده است که دو باب از آن، دربارهِ بحث غیبت حضرت‌- البته بدون عنوان علت غیبت - است.


باب اول، بابی نادر درباره«غیبت» و شامل سه خبر است که هیچ کدام بیانگر علت غیبت نیست.


باب دوم، شامل سی حدیث است.


امتحان و آزمایش‌


‌امام کاظم فرمود: [2] «و همانا برای صاحب امر، غیبتی است تا اینکه کسانی که قائل به آن بوده‌اند از این امر برمی گردند. همانا آن محنتی از جانب خداست که خداوند به سبب آن، بندگان و خلق خود را می‌آزماید.»


‌امام صادق،علیه‌السّلام، فرمود: [3] «به خدا قسم؛ امامتان سال‌ها از روزگار شما، غیبت می‌کند و بدین جهت آزمایش خواهید شد؛ تا اینکه گفته می‌شود: او مرده است و یا خدامی‌داند به کدام بیابان سر نهاده است.»


‌به نقل از امام صادق (ع) در خبر پنجم آمده است که فرمود: [4] «همانا برای قائم (عج) قبل از آنکه قیام کند، غیبتی است... همانا خداوند تعالی، دوست دارد که شیعیان را بیازماید. پس در آن زمان کسانی که باطل‌گرا هستند، شک می‌کنند».


سپس مرحوم کلینی (ره) برای این معنا، باب مستقلی به عنوان «التمحیص و الامتحان» باز نموده و شش خبر از ائمه اطهار (ع) آورده است، منصور صیقل نقل می‌کند: من و حارث بن مغیره و تعدادی از شیعیان، نشسته بودیم و با هم سخن می‌گفتیم و امام (ع) کلام ما را می‌شنید که به ما فرمود:«شما کجایید؟ هیهات! هیهات! نه به خدا قسم! آنچه که چشم به راه آن هستید، واقع نمی‌شود؛ مگر آنکه غربال شوید.


‌نه به خدا قسم! آنچه چشم به راه آن هستید واقع نمی‌شود؛ مگر آنکه بررسی شوید. نه به خدا قسم! آنچه چشم به راه آن هستید واقع نمی‌شود، مگر آنکه جدا شوید. نه به خدا قسم! آنچه چشم به راه آن هستید، واقع نمی‌شود؛ مگر پس از ناامیدی. نه به خدا قسم! آنچه را که چشم به راه آن هستید، واقع نمی‌شود، مگر آن گاه که هرکس بدبخت است بدبخت شود و هرکس خوشبخت است، خوشبخت شود». [5] .


این خبر با موضوع ارتباط دارد و دیگر اخبار در مطلق امتحان است. و پیش از این گذشت شیخ کلینی (ره) هیچ یک از این روایات را عنوان «علت غیبت» نداده است. و باز این معنا خواهد آمد که شیخ طوسی می‌گوید: امکان ندارد ازمایش الهی علت غیبت باشد.


ترس برجان‌


‌حدیث‌های شمارهِ 5،9،18،29 را زراره از امام صادق (ع) نقل کرده است و همگی بر این حکمت اذعان دارند. البته به نظر می‌رسد آنها یک «خبر واحداند» که سه طریق دارند. کوتاه‌ترین آنها، حدیث شماره 9و 18 و طولانی‌ترین آنها حدیث شماره 29 است. کامل‌ترین این خبرها، حدیث شماره 5 است که زراره در ضمن آن می‌گوید: «شنیدم اباعبدالله فرمود: همانا برای قائم (عج) قبل از آنکه قیام کند، غیبتی است گفتم: چرا؟ فرمود: می‌ترسد و بادستش به شکمش اشاره کرد». [6] .


برای آنکه بر او بیعتی نباشد


‌در خبر 27 از اخبار «باب غیبت»، هشام بن سالم روایت می‌کند که حضرت صادق (ع) فرمود: «قائم (عج) قیام می‌کند، درحالی که در گردن او عهد و بیعتی نیست». [7] .


>نعمانی و اولین کتاب در غیبت


>حکمت آزمایش‌


>نعمانی و علت بیعت نبودن بر گردن حضرت‌


>نعمانی و علت ترس برجان‌


>کراهت تعیین وقت ظهور


>صدوق و دومین کتاب در غیبت‌


>صدوق و علت ترس برجان‌


>صدوق و حکمت آزمایش الهی‌


>صدوق و حکمت برای آنکه بر او بیعتی نباشد


نعمانی و اولین کتاب در غیبت


‌در اوائل دوران غیبت صغری در شهر نعمانیه، ابراهیم بن جعفر صاحب فرزندی متولد شد که او را محمد نامید.


‌محمّد علوم اولیّه را در نزد پدرش آموخت، سپس در طلب علم به بغداد کوچ کرد و در آنجا سکونت گزید.


‌در اوایل قرن چهارم شیخ کلینی (ره) از ری به بغداد مهاجرت کرد و در آنجا در طول بیست سال، کتاب «کافی» را تدوین نمود. شیخ ابوعبدا... محمد بن ابراهیم نعمانی برای طلب علم به محضر ایشان می‌رفت و کتاب کافی را برای ایشان می‌نوشت [8] تااینکه کلینی در سال 329 وفات یافت.


در آن روزها شهر حلب و شام، تابع مصر بود و کافور اخشیدی بر آنها حکومت می‌کرد. در حلب سیف الدوله علی بن عبدا بن حمدان در سال 333 حاکم شده بود. وی بر شام و الجزیره، دست یافت. و شاعران و عالمان بزرگ، از جمله نعمانی، بر او وارد می‌شدند.


‌بعد از حدود ده سال در اواخر سال 342 نعمانی کتاب «غیبه» را بر کاتبش، محمد بن ابی الحسن الشجاعی، املا کرد [9] و در مقدمهِ آن دربارهِ سبب تاءلیف این کتاب آورده است:


«گروه‌هایی را دیدم که به مذهب تشیّع منسوب و به پیامبر اکرم (ص) وابسته بوده و قائل به امامت می‌باشند. اما آنان دچار تفرقه و چند دستگی شده و واجبات الهی را سست می‌گرفتند و محرّمات الهی را سبک می‌شمردند. برخی در حق اهل بیت غلوّ کرده و برخی دیگر هم کوتاه می‌آمدند.


‌همگی جز تعداد کمی از آنها در مورد امام زمان و ولی امرشان به شک افتاده‌اند؛ در حالی که خداوند او را به علم خود به علّت گرفتاری‌هایی که به واسطه غیبت ایجاد شده، برگزیده است. پیوسته این دو دلی و شک در دل‌های آنها اثر گذاشته است؛ چنانچه امام علی (ع) در وصف طالبان علم به کمیل بن زیاد می‌فرمود: «کسی که تسلیم اهل حق است، اما بینشی ندارد، در اوّلین برخورد با شبهه، شک در دل او راه می‌یابد»؛ تا آنجا که آنها را به وادی گمراهی، سرگردانی، کوردلی و انحراف می‌کشاند و از آنها، جز اندکی که بر دین خدا ثابت قدم‌اند - باقی نماند. اینان به ایمان خداوند چنگ زده و از راه راست منحرف نگشته‌اند و تنها وصف «فرقه ثابت بر حق» برایشان محقق است بادهای مخالف، آنان را نلرزاند، فتنه و آشوب‌ها به آنها آسیبی نرساند.


‌پرتو دروغین سراب، آنان را نفریبد؛ زیرا این گروه به حرف مردم و تقلید این و آن دیندار نشده‌اند تا با حرف آنها، از دین و مسلک خود خارج شوند.


‌به جان خویش سوگند! هیچ کس به وادی گمراهی، سرگردانی و فتنهِ حوادث وارد نشده و دچار خروج از راه راست و افتادن به دامان مذاهب بیهوده و باطل نگردیده است؛ مگر به جهت کم بهره بردن او از روایات و علم و بی نصیب بودن از بینش و شعور. این بدبخت‌ها هرگز در جست و جوی علم، کوششی نمی‌کنند و برای به دست آوردن و بازگو کردن روایت، از سرچشمهِ پاک و به دور از آلودگی به خود زحمت نمی‌دهند. هر چند اگر بر ایشان روایت هم می‌شد، بدون اینکه معنای آن را بفهمند، همانند کسانی‌اند که برایشان روایتی نقل نشده است.


‌بیشتر کسانی که به این مذاهب گام نهاده‌اند، دارای یکی از این چند حالت بوده‌اند: عده‌ای از آنان، کسانی اند که بدون اندیشیدن و دقت و از روی ناآگاهی، وارد آن شده‌اند. به مجرّد برخورد با اندک شبهه‌ای گمراه و سرگردان می‌شوند. عده‌ای دیگر، کسانی اند که به دنبال طلب دنیا هستند و همین که گمراهان و دنیاپرستان نظر آنها را به سوی دنیا جلب کنند، منحرف گشته، دنیا را بر دین مقدّم می‌دارند و دین را فدای دنیا می‌کنند.


‌این در صورتی است که آنان با سخنان عوام فریب و بیهوده فریب شیاطین را خورده‌اند.


گروهی نیز به جهت ریاکاری و برخورداری از حسن ظاهر، خود را با لباس مذهب می‌آرایند و هدف‌شان ریاست است که تمام علاقهِ آنها در آن خلاصه شده؛ بدون اینکه کوچک‌ترین اخلاص و اعتقادی به حقانیت آن داشته باشند. پس خداوند هم نعمت نکو را از آنان سلب کرده، روزگارشان را دگرگون می‌سازد و آتش خشم و عذاب خود را برای آنان آماده می‌کند.


‌عده‌ای دیگر، به دلیل‌کم بودن ایمان شان به آن گرویده‌اند؛ امّا خودشان هم به درستی و حقانیت آنچه می‌گوید، اعتقاد محکمی ندارند.


‌پس خواستم که به خداوند عزّوجل تقرب جسته باشم، به وسیله ذکر آنچه از جانب امامان معصوم و صادق آمده است؛ از امیرالمؤ‌منین گرفته تا آخرین امامی که از او روایتی دربارهِ غیبت منقول است. این غیبتی است که خداوند هرکس را که از درک آن و هدایت به سوی آنچه از معصومین صادق روایت شده، محروم نموده باشد؛ چشم دل او را کور ساخته است. این روایات برای اهل حق، درستی آنچه روایت شده مسلّم می‌دارد و بدان اعتقاد دارند و دلیل شان بر وقوع آن، موکّد خواهد شد و آنچه را که هشدار داده بودند، تصدیق خواهد نمود». [10] .


‌گویا به نظر شیخ نعمانی (ره) آن شصت خبری که کلینی روایت کرده، برای برطرف کردن شبهات فراوان این جماعت، در باره غیبت، کافی نبوده است. بنابراین نعمانی اولین کتاب مستقل در باب غیبت (در 26 باب)، را بر اساس احادیثی که بزرگان از ائمه (ع) نقل کرده و در نزد او موجود بوده، تدوین کرده است.


حکمت آزمایش‌


‌نعمانی در این 26 باب، بخشی را به علت یاحکمت غیبت اختصاص نداده است. البته عنوان باب یازدهم را چنین قرار داده است:«آنچه دربارهِ تحمّل مشقّات و غربال کردن و چند دستگی‌ها در زمان غیبت رسیده است».


‌در مقدمه نیز دو حدیث از احادیث وارد در این باب را ذکر کرده است. [11] .


نعمانی در باب هفتم، تصریح دارد بر اینکه «تمحیص» علت غیبت است: «و غیبت [12] ... خداوند آن را با واقع شدن در آزمایش و امتحان و غربال شدن اراده فرموده، به جهت تدبیری که برای بشر مقرر کرده، تا کسانی که ادعای این امر (تشیع) را می‌کنند تصفیه شوند. [13] .


‌و آزمایش بندگان با غیبت او، برای پدید آمدن شیعیان خالص است این آزمایش با پایداری بر امور او و اقرار بر امامتش و دینداری خدا حاصل می‌شود؛ با ایمان به اینکه او (حجت) حق است و وجود دارد و اگر چه شخص او غایب باشد زمین از او خالی نمی‌ماند، و ایمان او بدین گونه است که؛ به تمامی آنچه رسول خدا و امیر المؤ‌منین و ائمه (ع) فرموده‌اند - بعد از غیبتش به هنگام ناامیدی مردم از او، قیامش را با شمشیر بشارت داده‌اند» -، باور و یقین داشته است. [14] .


‌این باب را با این جمله به پایان می‌رساند: «غیبت امام،علیه‌السّلام، در این عصر برای پاک ساختن کسی است که خالص شدنی است و برای نابودی کسی که هلاک شدنی است و همچنین برای نجات هرکس که باپایداری بر حق، اهل نجات است و همچنین برای بر طرف ساختن شک و تردید و یقین آوردن به آنچه از امامان وارد شده است.


ناگزیر این اندوه باید پیش اید، سپس زمان خواست خدا فرا برسد؛ نه آن زمان که مردم بخواهند. خداوند ما و شما را - ای جماعت با ایمان شیعه که پیوسته دست به ریسمان خدا دارید و به دستورات او گردن می‌نهیند - از آن‌ها قرار دهد که از گرفتاری غیبت نجات می‌یابند که در آن هرکس خواست خود را گزیند و به اختیار پروردگارش راضی نشود و خواستار شتاب در تدبیر خدای سبحان گردد به آن چه که مأمور بوده صبر نکرده است. [15] .


‌از جمله روایات نعمانی در این باب، روایتی است که امام صادق (ع) از امام علی (ع) نقل کرده است که فرمود:«خداوند در آخرالزمان مردی از فرزندان مرا برمی انگیزد، خونخواهی می‌کند و از میان آنها غایب می‌شود، برای آنکه اهل گمراهی از دیگران جدا شوند». [16] .


‌سپس ایشان روایتی را بیان می‌کند که کلینی از امام کاظم نقل کرده است؛ از امام صادق روایت نموده است: «همانا خداوند قلوب شیعیان را امتحان می‌کند». [17] .


‌و در ادامه روایاتی را که کلینی از امام باقر (ع) و امام رضا (ع) نقل کرده است، ذکر می‌کند. [18] .


نعمانی و علت بیعت نبودن بر گردن حضرت‌


در خبر 47 از باب - آنچه درغیبت امام منتظر روایت شده - به نقل از کناسی از امام باقر (ع) روایت می‌کند که: «همانا برای صاحب این امر دو غیبت است حضرت قیام نمی‌کند در حالی که بیعت کسی در گردن او باشد».


سپس نعمانی روایتی را ذکر می‌کند که کلینی از هشام بن سالم به نقل از امام صادق روایت کرده است: «قائم قیام می‌کند در حالی که عقد و عهد و بیعت کسی در گردن او نیست». [19] .


نعمانی و علت ترس برجان‌


‌کلینی خبر زراره از امام صادق (ع) یا امام باقر (ع)را با چهار سند نقل می‌کند که نعمانی درالغیبه، همین خبر را ذکر کرده و دو طریق دیگر به آن افزوده است. [20] .


‌وی برای خبر مفضل بن عمر از امام باقر یا امام صادق،علیه‌السّلام، سه طریق ذکر کرده است: «زمانی که حضرت قائم قیام کند این آیه را می‌خواند «پس از شما فرار کردم آن زمانی که از شما ترسیدم». سپس مرحوم نعمانی نویسد: این احادیث مصداق قومش است که: «در او سنتی از حضرت موسی است و آن اینکه او ترسیده است و در کمین است». [21] .


کراهت تعیین وقت ظهور


‌چنان که گفته شد، کلینی در کافی، هشت باب را به صاحب الزمان (عج) اختصاص داده است. عنوان باب ششم «کراهیه التوقیت» می‌باشد و در آن دو خبر از امام باقر،علیه‌السّلام، و پنج خبر از امام صادق (ع)، در نفی تعیین وقت ظهور ذکر کرده است، امّا این سخن باقی می‌ماند که چرا کلینی (ره) از این باب به «کراهت» تعبیر کرده است نه «حرمت».


‌شاید علت آن اخباری است که از ائمه،علیهم‌السّلام، نقل شده است؛ خصوصاً آنکه نعمانی دو حدیث از امام صادق (ع) در همین باب نقل می‌کند وی حدیث اوّل را از کلینی بسند علی بن ابی حمزه البطائی از امام صادق روایت می‌کند که آن حضرت فرمود:


«صاحب این امر از غیبتی ناگزیر است... و با وجود سی تن (یابه همراهی 30نفر) در آنجا وحشت و ترسی نیست».


‌حدیث دوم - (ح 90) را هم با سند فوق از امام صادق (ع) نقل کرده است که: «قائم فرزندان من برابر عمر حضرت ابراهیم - که 120 سال بوده است - عمر می‌کند و به صورت جوان رشیدی 32 ساله آشکار می‌گردد».


سپس اضافه می‌کند: این گفته تنها برای آرامش بخشیدن به شیعیان و نزدیک نشان دادن آن است؛ زیرا ایشان خود فرموده‌اند: «ما زمانی را تعیین نمی‌کنیم و هرکس تعیین وقتی را از ما برای شما روایت کرد، او را تصدیق نکنید و هراس نداشته باشید از اینکه او را دروغگو شمرده و بدان گفته عمل نکنید [22] .


سپس نعمانی، بابی را تحت عنوان «روایاتی که در نهی از تعیین وقت ظهور و بردن نام حضرت وارد شد،» مطرح می‌کند و در آن پانزده خبر می‌آورد که کلینی (ره) روایت آخر آن را در کافی در باب «کراهت تعیین وقت» آورده است.


‌کلینی حدیث ششم آن را در کافی به سند حسن بن علی بن یقطین از برادرش حسین به نقل از پدرشان از امام کاظم (ع) ذکر کرده است که آن حضرت فرمود «ای علی: تاکنون دویست سال است که شیعه با امیدها و آرزوها پرورش داده شده است». یقطین پدر علی از موالی بنی عباس بود. ایشان به پسرش گفت: چرا آنچه به ما گفته شد (خلافت بنی العباس) واقع شد ولی آنچه به شما گفته شد، صورت نگرفت؟ علی به او پاسخ داد «آنچه به ما و شما گفته شد هر دو از یک جا بیرون آمده است، جز اینکه زمان کار شما فرارسید. بنابراین فوراً به شما داده شدو همان طور که گفته شده بود انجام پذیرفت، ولی زمان کار ما فرانرسیده است. بنابراین به امید و آرزو ما را سرگرم نموده‌اند، زیرا اگر به ما گفته می‌شد، این امر نخواهد شد، مگر پس از گذشت دویست سال یا سیصد سال، حتماً دل‌ها سخت می‌شد و بیشتر مردم از ایمان به اسلام برمی‌گشتند ولی گفتند: چقدر سریع و نزدیک است برای آنکه دل‌های مردم به ایمان نزدیک شود و فرج را نزدیک بنمایاند». [23] .


صدوق و دومین کتاب در غیبت‌


‌ظاهراً علی بن بابویه قمی، حدود سال 260 (سال وفات امام حسن عسکری) به دنیا آمده است. شیخ طوسی در «الغیبه» به سند خود از مشایخ اهل قم، روایت کرده است که ایشان گفته‌اند: ابن بابویه با دختر عموی خود، ازدواج کرد و صاحب فرزندی شد. سپس به شیخ ابی القاسم الحسینی بن روح نامه‌ای نوشت که از محضر حضرت حجت بخواهد که دعا کند تا خداوند فرزندان فقیهی به او روزی دهد.


‌جواب آمد: «تو از این (خانم) صاحب فرزندی نخواهی شد، ولی مالک کنیزی دیلمی خواهی شد که از او صاحب دوفرزند فقیه می‌شوی». [24] .


‌این قضیه در اوایل سفارت حسین بن روح، بعد از سال 305 اتفاق افتاد. بنابراین ولادت صدوق حدود سال 307؛یعنی، قبل از پنجاه سالگی پدر بزرگوارش بوده است. ایشان وقتی به سن چهل سالگی رسید آوازهِ فضلش به همه جا- از جمله شهر ری - رسید و اهل ری از او خواستند که به آنجا هجرت کند.


شیخ صدوق این پیشنهاد را پذیرفت و به آنجا مهاجرت کرد.ایشان در آنجا مشهور شد و آوازه شهرتش، به شاه رکن الدین اباعلی الحسن بن بویه الدیلمی رسید و از ایشان خواست که نزد او حاضر شود و شیخ هم به مدت ده سال پیش او ماند، تازمانی که برای زیارت امام رضا،علیه‌السّلام، قصد سفر به خراسان را داشت. [25] .


وی پس از نائل شدن به زیارت امام رضا (ع) به نیشابور بازگشت و در آنجا اقامت گزید و متوجه شد بیشتر شیعیانی که نزد او رفت و آمد می‌کنند، در موضوع غیبت حیران و سرگردان‌اند و در امر قائم (عج) شبهاتی دارند. در این زمان شیخ بزرگواری از دانشمندان اهل قم (شیخ نجم الدین ابوسعید محمدبن الحسن بن الصلت القمی) که شخصیّتی اهل فضل و عمل بود، از بخارا آمده و بر ایشان وارد شد.


‌یک روز که آن شیخ بزرگوار با صدوق (ره) سخن می‌گفت، یادآور شد که با یکی از بزرگان فلسفه و منطق دیدار کرده و درباره‌ی حضرت قائم (عج) سخنی از او شنیده است که شیخ نجم‌الدین قمی را سرگردان و حیران کرده و در امر طول غیبت و انقطاع اخبار، او را به شک و تردید انداخته است و وی از صدوق (ره) خواست که در موضوع غیبت کتابی تألیف کند. شیخ نیز به او وعده داد که هنگام بازگشت به وطن خود (شهر ری) خواهش او را اجابت کند. [26] .


‌وی هنگام بازگشت به شهر ری، تاءلیف کتاب «کمال الدین و تمام النعمه در اثبات غیبت و برداشتن حیرت» را آغاز کرد.


‌صدوق (ره) نوشته است: به وسیلهِ اخبار وارده از پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) در امر غیبت، نهایت کوشش و تلاش خود را در ارشاد مردم به حق و راه راست نمودم. اما آنان به جای تسلیم و پذیرش (اخبار و روایات) به ارا و قیاس‌های عقلی روی آورده بودند [27] به همین دلیل ایشان قبل از آنکه با روایات پیامبر اکرم، صلّی اللّهُ علیه و آله و سلّم، و اهل بیت،علیهم‌السّلام، فصل‌های کتاب را تنظیم کند، شروع به پاسخ در شبهاتی می‌کند که در آنها آرا و قیاس‌های عقلی با اخبار ائمه اطهار آمیخته است.


‌او می‌نویسد: مخالفان ما گفته‌اند: بنابر قول شما بعد از وفات پیامبر اکرم، صلّی اللّهُ علیه و آله و سلّم، یازده امام آمده‌اند که همگی با اسم و شخص خاص بین شیعه و اهل سنت معروف بوده‌اند. حال چنانچه صاحب زمان هم مانند آن امامان آشکار و معروف نباشد، امر امامت آن یازده امام هم بیهوده و فاسد می‌گردد. همان گونه که موضوع صاحب الزمان شما، به واسطه نبودن و عدم امکان وجود او در طول این مدت، فاسد و بیهوده است!


صدوق و علت ترس برجان‌


‌صدوق (ره) در پاسخ نوشته است: می‌گوییم: ظهور حجت‌های الهی در مقامات خود، در زمان تسلط حکومت‌های باطل، از جهت امکاناتی است که برای ارشاد و تدبیر مردم زمان خود داشته‌اند.


اگر وضعیت به گونه‌ای باشد که برای امام تاحدودی تدبیر و رهبری نسبت به دوستانش ممکن باشد، ظهور «حجت» لازم است و اگر هیچ امکان مناسبی برای تدبیر و رهبری وجود نداشته باشد و حکمت الهی و تدبیر معنوی موجب پنهانی بودن او گردد، خداوند او را در پشت پرده غیبت پنهان می‌کند تا اینکه مدت غیبت بگذرد؛ همان گونه که پس از مطالعه تاریخ همهِ حجت‌های خدا از پیامبران و ا وصیای پس از وفات حضرت آدم تا این زمان، این گونه بوده است؛ بعضی از آنها آشکار و برخی پنهان بوده‌اند. البته قرآن کریم هم به این سخن اشاره دارد که: «رسولانی را که داستان شان را از پیش برای تو گفتیم و رسولانی که قصه‌ی آنان را نگفته‌ایم». [28] .


‌همچنین عبدالحمید بن ابی الدیلم می‌گوید: امام صادق‌،علیه‌السّلام، فرمود: «ای عبدالحمید؛ برای خدا رسولانی آشکار و رسولانی پنهان است؛ زمانی که از خدا به حق رسولان آشکار خواستی، از او به حق رسولان پنهان نیز بخواه».


‌حجت‌های خدا از زمان رحلت آدم تا پیدایش حضرت ابراهیم‌،علیه‌السّلام، او صیایی آشکار و پنهان بوده‌اند.


‌در زمان تولد حضرت ابراهیم، ظهور حجت امکان نداشت، چون نمرود فرزندان مردم سرزمین خود را برای یافتن ابراهیم‌،علیه‌السّلام، به قتل می‌رساند.


‌بنابراین خداوند، وجود حضرت ابراهیم و تولد او را پنهان کرد. تا آنکه مدت غیبت تمام شد و حضرت ابراهیم آنها را به وجود خود راهنمایی کرد و امر خود را ظاهر نمود؛ زیرا ارادهِ الهی بر این تعلق گرفت که حجت خود را بر مردم ثابت و دین خود را کامل کند.


بعد از وفات حضرت ابراهیم تا زمان حضرت موسی (ع) هم او صیایی بودند که حجت‌های خدا در روی زمین به شمار می‌آمدند و پشت سر هم وصایت را از یکدیگر، ارث می‌بردند و آشکار یا پنهان بودند.


‌در زمان حضرت موسی،علیه‌السّلام، نیز آن گاه که خبر تولد او منتشر شد، فرعون برای یافتن او، فرزندان بنی اسرائیل را می‌کشت. بنابراین خداوند ولا‌دت او را پنهان ساخت و همان طور که قرآن خبرداده مادرش او را در دریا انداخت؛ تا آنکه موسی،علیه‌السّلام، دعوتش را آشکار کرد و خود را به مردم شناساند. چون هنگام درگذشت حضرت موسی،علیه‌السّلام، رسید، او نیز تا زمان ظهور حضرت عیسی (ع) اوصیایی در عیان و یا نهان داشت.


عیسی،علیه‌السّلام، با دلایل روشن، نبوت خود را از هنگام ولادت آشکارا به جهان نشان داد و براهین خویش را منتشر ساخت، زیرا مانعی از اظهار وجود خود نداشت و پس از وی هم اوصیایی بودند که برخی عیان و گروهی پنهان بودند و این حجت‌های الهی تا زمان ظهور پیامبر ما وجود داشتند.


‌بعد از ظهور پیامبر اکرم، صلّی اللّهُ علیه و آله و سلّم، لازم بود که آن حضرت - به روش پیامبران پیشین - اوصیای خود را معین کند. پس همان طور که پیامبران گذشته اوصیای خود را معیّن کردند، پیغمبر اسلام نیز اولیای خود را مشخص کرد.


‌بین شیعه و اهل سنت، مشهور و معروف است که خلیفه ناحق معاصر امام حسن عسکری،علیه‌السّلام، برایشان ناظران و پاسدارانی گماشته بود و تا زمان وفات، آن حضرت را به دقت تحت نظر داشتند.


‌وقتی آن حضرت وفات کردند، تمام خدمتکاران و خاندان او را بازداشت نمود و زیر نظر داشتند و کنیزان آن حضرت را زندانی کردند و به دنبال فرزند نوزاد او بازرسی دقیقی انجام دادند. از این رو سنت غیبت دربارهِ آن حضرت، همانند سنت غیبت در حجت‌های گذشته جاری شد. [29] .


‌محقق کتاب کمال الدین برای این قسمت از کتاب، عنوان «اثبات الغیبه والحکمه فیها» را قرار داده است. البته این عنوان برگرفته از اولین گفتار صدوق (ره) است که فرمود: حقیقت غیبت امام زمان (عج) روشن و دلیل آن پیروز است، باید آثار حکمت خدای عزوجل و تدبیر پابرجای او را دربارهِ امامان گذشته سنجید که چگونه گردن کشان و فرعون منشان، در قرن‌های گذشته بر آنان چیره شدند. امروز هم می‌بینیم که پیشوایان کفر اهل دروغ و دشمنی و افترا و پرونده سازی، برهمه چیز مسلّط شده‌اند. [30] .


‌بنابراین صدوق (ره) در اینجا اقرار می‌کند که حکمت غیبت حضرت حجت (عج)، همانند حکمت پنهان شدن رسولان، انبیاو اوصیای گذشته است آنان به جهت ترس بر جان‌شان از دست فرعونیان و طاغوتیان و کشته شدن شان قبل از اعمال رسالت خود، پنهان می‌شدند.


‌وی برای تصدیق این حکمت ثابت و فراگیر، تنها به روایتی از امام صادق،علیه‌السّلام، استشهاد کرده است فرمود:«همانا برای خدا رسولانی آشکار و پنهان است».


‌صدوق (ره) جزء دوم کتاب کمال الدین را با باب «در آنچه از امام صادق،علیه‌السّلام، در نقل بر قائم (عج) و غیبت او نقل شده» شروع می‌کند و در خبر 23 همان روایت سابق از امام صادق را در «ترس برجان» نقل می‌کند و ذیل روایت میآورد: «جز آن که خداوند تبارک و تعالی دوست دارد که شیعیان را آزمایش کند».


‌در خبر 32 هم ضمن تکرار «ترس برجان» اضافه می‌کند: «برای آنکه خداوند دوست دارد که خلق خود را آزمایش کند، پس در این هنگام است که باطلان به شک و تردید می‌افتند». [31] .


صدوق و حکمت آزمایش الهی‌


‌صدوق (ره)، در خبر 35 روایتی از مفضل بن عمر به نقل از امام صادق،علیه‌السّلام، در آزمایش الهی ذکر می‌کند [32] و بعد از آن هم خبری از عبدالرحمن بن سیابه به نقل از امام صادق (ع) ذکر می‌کند که فرمود:«چگونه خواهید بود آن گاه که بی امام و رهبر و دانش بمانید و از یکدیگر بیزاری بجویید، آن زمان که آزمایش و از هم جدا شده و غربال گردید». [33] .


‌در خبر 51 هم روایت دیگری از مفضل به نقل از امام صادق،علیه‌السّلام، ذکر می‌کند که فرمود: «ایام غیبت او طولانی شود، تا حق محض، آشکار شود و ایمان از نفاق جدا گردد؛ به واسطه آنکه هر کس از شیعیان که بدطنیت باشد، از تشیع برگردد؛ آنهایی که آن گاه که امنیت و امکانات و جای گزینی در عهد حضرت قائم را احساس کنند خوف نفاقشان رود». [34] .


‌سپس وی بابی به عنوان «علت غیبت» باز می‌کند و در آن یازده خبر می‌آورد.


‌در خبر ششم، سریر صیرفی کوفی از امام صادق،علیه‌السّلام، نقل می‌کند:«فرمود: همانا برای قائم ما غیبتی است که زمانش طولانی است به او گفتم: ای فرزند رسول خدا! چرا؟ فرمود: برای آنکه خداوند تبارک و تعالی روش غیبت پیامبران در او جاری شود».


‌صدوق این باب را با روایتی از عبدا... بن‌فضل هاشمی به پایان می‌رساند که گفت: «شنیدم امام صادق،علیه‌السّلام، فرمود: صاحب الامر غیبتی دارد که از آن ناچار است؛ همه باطل جویان در آن به شک و تردید می‌افتند. به امام عرض کردم: فدایت شوم! حکمت غیبت چیست؟ امام فرمود: حکمت غیبت او، همان حکمت در غیبت‌حجت‌های خدا است که پیش از او بودند». [35] ‌وی در مقدمه کتاب خود و در بیان علت تألیف آن، خوابی را نقل می‌کند که هنگام بازگشت از زیارت امام رضا،علیه‌السّلام، در نیشابور، دیده بود. صدوق (ره) در آن خواب امام زمان (عج) را مشاهده می‌کند که بر در کعبه ایستاده است، بر امام سلام‌عرض می‌کند و امام هم جواب سلام وی را می‌دهد و به او می‌فرماید: «در باب غیبت کتابی بنویس و در آن غیبت‌های انبیا را ذکر کن». [36] وی نیز غیبت‌های انبیا را در هفت باب و حدود سی صفحه ذکر می‌کند.


‌مراد صدوق (ره) از تقریر این حکمت ثابت و عام، این نبود که حکمت غیبت را در آن منحصر کرده و سایر حکمت‌ها را تصدیق نکند؛ بلکه بدین معنا است که این حکمت را بر سایر حکمت‌ها مقدّم دارد. شاید هم به جهت آن خواب و اشارات امام بوده است.


البته این حکمت با حکمت «ترس بر جان بدون انجام دادن مأموریت» فرقی ندارد. برای این حکمت چهار خبر آورده است که طریق آنها را از امام صادق،علیه‌السّلام، و امام باقر،علیه‌السّلام، روایت کرده است:


«امام باقر،علیه‌السّلام، فرمود: همانا برای قائم قبل از آنکه قیام کند، غیبتی است. زراره می‌گوید: به امام عرض کردم: چرا؟ امام فرمود: می‌ترسد و به شکمش اشاره کرد». در حدیث دیگر آمده است «امام باقر فرمود: همانا برای قائم (عج) قبل از ظهورش غیبتی است، زراره می‌گوید: به امام عرض کردم: چرا؟ امام فرمود: می‌ترسد و با دستش به شکمش اشاره کرد و زراره گفت: یعنی، کشته شدن».


‌همچنین نقل می‌کند:«امام صادق،علیه‌السّلام، فرمود: ای زراره! برای قائم به ناچار غیبتی است، زراره می‌گوید: عرض کردم: چرا؟ امام فرمود: بر جان خود می‌ترسد و با دستش به شکمش اشاره کرد».


در حدیث دیگری آورده است: «امام صادق،علیه‌السّلام، فرمود: برای قائم قبل از قیام کردن غیبتی است، زراره می‌گوید: عرض کردم: چرا؟ امام فرمود: برجان خود می‌ترسد (کشته شود»).


صدوق و حکمت برای آنکه بر او بیعتی نباشد


‌صدوق (ره) قبل از اخبار این حکمت، ابتدا پنج خبر را می‌آورد که در واقع چهار خبر هستند؛ زیرا خبر اول و پنجم هر دو یکی است. ابی بصیر از امام صادق،علیه‌السّلام، نقل کرده است: «صاحب این امر از میان مردم پنهان شد برای آنکه زمانی که خروج می‌کند، بیعت هیچ کس برگردن او نباشد».


حدیث دوم و سوم را جیل بن صالح و هشام بن سالم، از امام صادق،علیه‌السّلام، نقل می‌کنند که اما م صادق،علیه‌السّلام، فرمود:«قائم قیام می‌کند یا برانگیخته می‌شود؛ در حالی که بیعت هیچ کس در گردن او نیست یا برای هیچ کس در گردن او بیعتی نیست».


‌حسن بن علی بن فضال نیز از امام رضا،علیه‌السّلام، نقل می‌کند: «گویا شیعه را می‌بینم که در وقتی که سومین فرزند مرا از دست می‌دهند، مانند چهار پایان در طلب چراگاه هستند، ولی نمی‌یابند؛ برای آنکه امام‌شان از آنان پنهان است، عرض کردم: برای چه‌ای فرزند رسول خدا؟ امام فرمود: برای آنکه چون با شمشیر قیام کند، بیعت کسی در گردنش نباشد». [37].


‌عمدهِ اخبار «علت غیبت» همین ده خبر هستند که در بردارندهِ دو حکمت برای غیبت هستند: 1.ترس برجان، 2.بیعت هیچ کس برگردن او نباشد.


‌البته حکمت دوم، ثانوی و تنزیلی است؛ یعنی، بر فرض ظهور، در صورتی از قتل نجات می‌یابد که با ظالمان بیعت کند».


حکمت تفصیلی معلوم نیست


‌صدوق (ره) آخرین خبر در باب علت غیبت را از عبدا... بن فضل هاشمی نقل می‌کند و در آن اشاره دارد بر اینکه این دو حکمت ذکر شده هر دو اجمالی هستند، امّا حکمت تفصیلی آن بعداً کشف می‌شود و در این دو روایت امام صادق،علیه‌السّلام، فرمود:«به درستی که وجه حکمت در این باره آشکار نشود، مگر پس از ظهورش؛ چنان که وجه حکمت کارهای خضر - از سوراخ کردن کشتی، کشتن نوجوان تا برپاداشتن دیوار شکسته، برای موسی روشن نشد مگر پس از آنکه از هم جدا شدند. و همچنین چون دانستیم که خداوند - تبارک و تعالی - حکیم است. تصدیق می‌کنیم که همه افعال او حکیمانه است هر چند وجه آن برای ما منکشف نباشد، ای پسر فضل! این امری از امور خدای تعالی و سرّی از اسرار خدا و غیبتی از غیوب او است». [38]


>شیخ مفید و علت غیبت‌


>سید مرتضی و علت غیبت‌


>شیخ طوسی و علت غیبت‌


>طوسی و علت ترس بر جان‌


>طوسی و حکمت آزمایش الهی


شیخ مفید و علت غیبت‌


‌مفید (ره) در الارشاد، بابی به عنوان «روایات و نصوصی که بر امامت امام دوازدهم آمده» اختصاص داده است. او در این باب، سیزده خبر می‌آورد و در پایان می‌نویسد: این اخبار تعداد کمی از روایاتی است که دربارهِ دوازدهمین امام آمده است، روایات در این مورد بسیار زیاد است که اصحاب حدیث آنها را به شکل کتاب تدوین کرده‌اند. از جمله کسانی که احادیث را همراه با شرح و تفصیل تدوین نموده، محمد بن ابراهیم اباعبدا نعمانی در کتاب الغیبه است. [39] .


‌البته مفید (ره) به کتاب «کمال الدین و تمام النعمه و در اثبات غیبت و حجت و کشف حیرت» اشاره‌ای ندارد و خودش هم در الارشاد باب یا فصلی را به علت یا حکمت اختصاص نداده است.


درسال [40] 373، چهل سال قبل از وفات ایشان، قسمت هایی از مناظرات خود را جمع آوری نموده، به شکل کتاب در آورده و منتشر کرد. البته جز کتاب «الفصول المختاره که سید مرتضی علم الهدی آن را گزینش نموده است - هیچ کدام از آنها به دست ما نرسید است.


‌دوفصل از آن اختصاص به مناظراتی دربارهِ غیبت دارد. فصل اول در هشت صفحه و فصل دوم در سه صفحه است که بیشتر به حکمت «ترس برجان» می‌پردازد. [41] .


‌ایشان بعد از آن رساله «الفصول العشره فی الغیبه» را نوشت و در مقدمهِ آن گفت: و بعد از آنچه در این ابواب نگاشتم و به گونه سؤ‌ال و جواب، معانی آن را شرح دادم و از قرآن و سنت و عقل شواهدی بر آن آوردم؛ رغبتی پیدا شد برای آنکه در فصل‌های مختص به امامت صاحب‌الزمان و پدران بزرگوارش و همچنین مواضع شبهه دار آنان، نکاتی را ذکر کنم.


‌فصل چهارم این رساله عبارت است از «انگیزهِ پنهان شدن ولادت امام‌،علیه‌السّلام، چه بود و علت مخفی بودن امر و غیبت چه بوده است». [42] .


سید مرتضی و علت غیبت‌


‌سید مرتضی علم الهدی (م 436) از کتاب (العیون و المحاسن)، فصل‌هایی را اختیار کرده و یک کتاب اعتقادی به نام الذخیره نوشته است. [43] دراین کتاب آمده است: چنانچه کسی بگوید: اگر این امکان هست که امام،علیه‌السّلام، به گونه‌ای غایب باشد که کسی با او در ارتباط نباشد و آن گاه که ایمن از ترس باشد آشکار شود، پس چه فرقی است بین آن و بین اینکه خداوند او را معدوم کند و آن گاه که امنیت برای امام حاصل شود، او را زنده کند و یا دگر باره او را به وجود آورد؟!


‌شیخ طوسی (ره)، این مطلب را به تلخیص الشافی نقل کرده و در دو صفحه به آن پاسخ داده است.


قبل از این سؤ‌ال و جواب، چندین پرسش و پاسخ در محور «علت ترس برجان» در پانزده صفحه، در کتاب وجود دارد. همین سؤ‌الات و جواب‌ها و غیر آنها نیز به تعداد همین صفحات، در آخر جزء چهارم، حول همین محور تکرار شده است.


شیخ طوسی و علت غیبت‌


‌ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی الخراسانی (شیخ طوسی).


‌در سال 432 و در سن 47 سالگی کتاب الشافی فی الا‌مامه را خلاصه کرده و در آن تعدادی سؤ‌ال و اشکال دربارهِ غیبت از کتاب الذخیره (سید مرتضی) ذکر کرده و به آنها پاسخ گفته است.


در سال 447، شیخ بزرگواری از او می‌خواهد که کتابی دربارهِ مباحث ذیل بنگارد: 1- غیبت و علت غیبت صاحب الزمان؛ 2- علت طولانی شدن غیبت حضرت با وجود شدّت نیاز به او و پر شدن زمین از فساد و هرج و مرج و نیرنگ؛ 3- چرا ظهور نمی‌کند؟ 4- چه مانعی بر سر راه ظهور آن حضرت وجود دارد.


‌شیخ طوسی (ره) به آن شیخ بزرگوار، پاسخ مثبت داده، سخنانی بیان و جای شک و شبهه‌ای باقی نگذاشت. [44] .


‌وی می‌نویسد: در کتاب خود، کلام را طولانی نمی‌کنم، چرا که خسته کننده است. در کتاب امامت من و نیز در کتاب‌های شیخ مفید و سید مرتضی، مفصلاً و با نهایت استقصا، در این زمینه‌ها مطلب بیان شده است. من سؤ‌ال‌های مختلف این باب را پاسخ می‌دهم و بر صحت آنچه می‌گویم، روایاتی ذکر می‌کنم تا تأکیدی بر گفته هایم باشد. [45] .


‌شیخ طوسی (ره) کتاب خود را با عنوان «فصل فی الکلام فی الغیبه» آغاز می‌کند و در اواخر مناقشهِ خود با «واقفیه»، بعد از اثبات امامت حضرت مهدی (عج) می‌نویسد: وقتی امامت حضرت ثابت شد و دریافتیم آن حضرت از دیدگان پنهان است، خواهیم دانست که امام با وجود معصوم بودن‌و متعیّن بودن فرض امامت در او غایب نمی شود مگر به سبب علّتی، و یا ضرورت ایجاب کند که او غایب باشد.


‌حال که آن علّت یا ضرورت بر ما روشن نیست [46] ؛ می‌دانیم که امام پنهان نمی‌شود، مگر آنکه یک امر حکیمانه به او این اجازه را بدهد؛ هرچند مفصلاً آن امر را نشناسیم. [47] .


علت غیبت در کتاب الغیبه، همان است که در تلخیص الشافی فی الامامه آمده است؛ یعنی «ترس برجان». از جمله اینکه ظالمان ایشان را ترساندند و ایشان را از تصرفات منع نمودند [48] و علت پنهان شدن حضرت از اولیا نیز چنین بود. [49] .


طوسی و علت ترس بر جان‌


‌عنوان فصل پنجم کتاب چنین است: «در بیان علت مانع از ظهور صاحب الامر» و در آغاز آن می‌نویسد: جز ترس از کشته شدن، هیچ علتی مانع از ظهور حضرت نیست و البته اخباری نیز با این بیان وارد شده است که گفتهِ ما را تأیید می‌کند. شیخ طوسی حدود بیست خبر از اهل بیت،علیهم‌السّلام، ذکر می‌کند.


‌اولین خبر در این فصل، حدیثی از زراره است که: «امام باقر،علیه‌السّلام، یا امام صادق،علیه‌السّلام، فرمود: برای قائم،علیه‌السّلام، قبل از ظهورش غیبتی است، زراره می‌گوید: به امام عرض کردم: چرا؟ امام فرمود: از قتل می‌ترسد». [50] .


‌در خبر ششم زراره نقل می‌کند که: «امام صادق،علیه‌السّلام، فرمود: همانا برای قائم (عج) قبل از آنکه قیام کند غیبتی است، زراره می‌گوید: به امام عرض کردم: چرا؟ امام فرمود: می‌ترسد و بادستش به شکمش اشاره کرد». [51] .


طوسی و حکمت آزمایش الهی


‌در خبر آخر، زراره روایت می‌کند که امام صادق،علیه‌السّلام، فرمود: «... جز اینکه خداوند دوست دارد شیعیان را آزمایش کند...».


‌شیخ طوسی در این باره می‌نویسد: «هیچ علتی جز ترس از کشته شدن، مانع از ظهور حضرت نیست»، به همین دلیل وی بر این جمله از روایت اضافه می‌کند: «اما آنچه که در اخبار آمده است از جمله: آزمایش شیعیان در حال غیبت و سخت بودن امر بر آنان و آزمایش ایشان با صبر بر آن - از سختی‌های این زمان خبر می‌دهد؛ نه اینکه خداوند امام را غایب کرد، تا چنین شود؛ بلکه سبب غیبت، ترس است و آن اخباری که از جریانات زمان غیبت سخن به میان، می‌آورند، بر ثواب صبر بر این مشکلات و سختی‌های مؤ‌منین تأکید دارد تا در نتیجه به دین خود تمسّک جویند.


‌در ادامه دوازده خبر ذکر می‌کند.


‌نخستین آنها، خبر محمدبن منصور الصیقل از امام صادق است که کلینی، نعمانی و صدوق (ره) هم آن را نقل کرده‌اند. سپس روایتی هست که نعمانی از ابن ابی نصر بزنطی از امام رضا،علیه‌السّلام، نقل کرده است. بعد از آن روایتی آمده است که کلینی، نعمانی و صدوق (ره) از علی بن جعفر از برادرش امام موسی کاظم نقل کرده‌اند. بعد از آن روایتی هست که این سه بزرگوار از مفضل بن عمر الجعفی از امام صادق،علیه‌السّلام، نقل کرده‌اند. پس از آن روایتی ذکر می‌کند که کلینی و نعمانی (ره) از علی بن یقطین به نقل از امام کاظم آورده‌اند، روایات دیگر، علّت غیبت را یا مطلق امتحان و آزمایش می‌دانند و یا بدون اینکه علّت آن را بیان کنند، اختصاص به غیبت دارند.


آخرین نامه به آخرین نایب بر اساس دیدگاه شهید صدر دوم‌


از جمله اسرار غیبت امتحان بندگان است. زیرا به واسطه غیبت مرتبهِ ایمان اشخاص و تسلیم بودن آنها در برابر تقدیر الهی ظاهر می‌شود و همچنین در زمان غیبت به واسطهِ حوادث و فتنه هایی که روی می دهد شدیدترین امتحانات از مردم به عمل می‌آید. عدم تحقق ظهور حضرت به اذن الهی است و شخص منتظر در هر مقداری که دوران غیبت به تأخیر افتد هرگز نومیدی به او راه پیدا نمی کند و شک و وسوسه در دلش رخنه نمی‌کند و این نکته هیچ منافاتی با حالت انتظار و پیش‌بینی ظهور حضرت در هر سال بلکه در هرماه یا هر روز ندارد.


نوشتاری که پیش رو دارید با توجه به آخرین نامه حضرت به آخرین نایب به مسئله فلسفه غیبت از منظر روایات می‌پردازد.


‌شهید بزرگوار سید محمد صدر در بخش نخست از کتاب‌اش - موسوعه الا‌مام المهدی (عج) - چهار فصل، مشروحاً، با روشی نو و عمیق، به بررسی و تحلیل تاریخ زندگانی امام هادی و امام حسن عسگری، علیهما السلام، پرداخته است و سپس به کاوش در تاریخ زندگانی امام مهدی (ع) و سفیران آن حضرت در دوران غیبت کبرا نشسته و آن گاه خطوط کلّی برنامه‌هایی را که امامان شیعه (ع‌) و اصحاب آنان، برای رهیافت به دوران غیبت کبرا و ذخیرهِ الهی در روز موعود، ترسیم فرموده‌اند، مورد بحث قرار داده است.


مؤ‌لف بزرگوار، کتاب‌اش را در پنج فصل تنظیم کرده است. آخرین فصل، هفت بخش دارد که در آن‌ها زندگانی امام مهدی (ع) و تلاش‌های آن حضرت بررسی شده است. در بخش هفتم، اختصاصاً به موضوع اعلام پایان غیبت کبرا پرداخته است. در این قسمت، مؤ‌لف بزرگوار، ادلّهِ اساسی سه گانه‌ای را که منجر به پایان دوران سفارت و شروع دوران غیبت صغرا گشته، تفسیر کرده و فرموده است:


«براساس همین ادلّهِ سه گانه و غیر آن بوده که امام مهدی (ع) در توقیعی که قبل از مرگ سفیر چهارم‌اش به وی نوشته، پایان دوران سفارت و تمام شدن عهد غیبت صغرا و آغاز دوران غیبت کبرا تا روز موعود را، یعنی روزی که فردای پرشکوه اسلام تحقّق خواهد یافت، اعلام کرده است.»


شهید سید محمد صدر، به متن توقیع امام مهدی به سفیر چهارم‌اش علی ابن محمّد سمری پرداخته و باالهام از بیان حضرت، نکات هشت گانه‌ای را یادآوری فرموده است:


1 - در این توقیع، آن حضرت، از مرگ سفیر چهارم‌اش، بعد از شش روز خبر داده است.


2 - به سفیرش فرموده است:


«حق ندارد بعد از خودش. به کسی وصیّت کند.»


3 - حضرت فرموده‌اند:


«غیبت تامّهِ، ظهوری به دنبال نخواهد داشت مگر بعد از یک مدّت طولانی و سخت شدن دل‌ها و پر شدن زمین از ستم.»


شهید صدر، برای پوشیده بودن تاریخ ظهور، دو فایده بر می‌شمرد: نخست آن که حضرت مهدی (ع) برای زمان ظهور خود، از عنصر غافل‌گیری و ناگهانی بودن و غیر قابل پیش‌بینی بودن استفاده خواهد کرد. این، در حقیقت، هشداری است به دشمنان حضرت که بدانند در اوج سلطه و امتدادشان، ناگهان به عذاب الهی گرفتار خواهند شد. غافل‌گیری از نیرومندترین عناصر پیروزی و مقوّمات آن است. دیگر این که روشن نبودن ظهور آن حضرت، توده‌های مردم را در هر لحظه و زمان در حالتی از انتظار، قرار خواهد داد و مردم، در هر روزی، پیش‌بینی ظهور آن حضرت را خواهند کرد و چنین احساسی، اگر در یک فرد شکل بگیرد، او را بر انجام دادن رفتار شایسته و ارزیابی مسائل درونی و مطالعهِ واقعیّت زندگی جاری‌اش و شناخت هر چه عمیق‌تر دستورها و مقررات دین بر می‌انگیزد و خواهد توانست با پرداختن به این موضوع، از مقرّبان درگاه آن حضرت شود و خود را به وی نزدیک سازد و خواهد کوشید تا در زمرهِ کسانی نباشد که مورد خشم آن حضرت واقع شده‌اند و از دور شدگان ساحت به شمار می‌آیند. علاوه بر این شخصی که در هر روز، انتظار ظهور آن حضرت را می‌کشد، با خود می‌اندیشد که اگر خدای نکرده، اهل فساد و تباهی باشد و بخواهد همچنان غرق در گناه باقی بماند، چه بسا این حالت، به هلاکت او منتهی می‌گردد و از عدالت گستردهِ اسلامی که با رهبری امام مهدی (ع) بر جهان حکم فرما خواهد شد، دور بماند؛ چرا که می‌داند، امام مهدی (ع) در پیاده کردن عدالت اسلامی، بسیار قاطع خواهد بود و هر ستمگر و ظالمی را به سختی مجازات خواهد کرد.


4 - شهید صدر، از آخرین بخش سخن امام زمان به آخرین سفیرش در بغداد - یعنی جملهِ: «اِلاّ باذن الله تعالی ذکرهُ و ذالک بعد طول الا‌مد‌» الهام می‌گیرد که تصریح بر طولانی بودن دوران غیبت کبرا، بدین سبب است که هر فرد از تودهِ مردم، این ذهنیّت از پیش در او شکل بگیرد که غیبت امام زمان (ع) طولانی مدّت خواهد بود و پیش‌بینی طولانی شدن دوران غیبت کبرا را امری ممکن بداند تا در نتیجهِ چنین تفکّری، هرگز نومیدی در او راه پیدا نکند و در هر مقداری که دوران ظهور به تأ‌خیر افتد، هرگز شک و وسوسه در دل‌اش رخنه نکند و بداند اگر غیبت حضرت، هزاران سال نیز به درازا بکشد مطلب عجیبی روی نداده و اگر تاکنون ظهور اتفاق نیفتاده، به سبب این بوده که اذن الهی تحقق نیافته است. اذن الهی، در شرایطی تحقّق می‌پذیرد که مصلحت الهی اقتضا کند و بشریت آمادهِ پذیرش فراخوانی بزرگ حضرت باشد. با چنین تفکّری، اگر فردی تأ‌خیری در ظهور آن حضرت ببیند، پی خواهد برد که هنوز مصلحت الهی تحقّق پیدا نکرده و اذن الهی برای ظهور صادر نشده است. این نکته، هیچ منافاتی با حالت‌انتظار و پیش‌بینی ظهور حضرت در هر سال، بلکه در هر ماه یا هر روز ندارد.


5 - شهید محمّد صدر، از این بیان امام که «ذالک بعد قسوه القلوب» استفاده کرده است که این فرد، در دوران غیبت کبرا با آزمون‌های دشوار الهی، رو به رو خواهد شد و بر او است که از این آزمون‌های الهی، موفّق و پیروز بیرون آید. توفیق در این آزمون‌های الهی، مستلزم داشتن اراده و ایمان عمیق و اخلاص است.


مهم‌ترین سبب موفقیت، این است که موضع اعتقادی فرد نسبت به وجود امام غایب و رهبر پنهان، محکم گردد، اگر فردی، با ادلّهِ قطعی به وجود آن حضرت پی‌برد، شایسته نیست، آن هنگام که امواج شک و توهمّات باطل به او هجوم آورد متزلزل شود و سستی در اعتقادش راه پیدا کند. اگر افراد، به این اعتقاد پای فشارند، کسانی‌اند که دارای مرتبتی والا هستند و از آگاهان نسبت به دین به شمار می‌آیند. چنین اشخاصی هرگز به سخت دلی مبتلا نخواهند شد.


جهت دیگر دشواری آزمون‌های الهی در دوران غیبت کبرا این است که موضع فرد در برابر فشارهای خارجی مشخّص می‌گردد و میزان فداکاری‌هایی که در راه ریشه‌کنی فقر و بیماری و نا بسامانی‌های اجتماعی و دیگر گرفتاری‌هایی که در مسیر طولانی ایمان‌اش با آن‌ها مواجه است، آشکار می‌شود. شهید صدر، دربارهِ این موضوع می‌گوید:


اگر در فرد، این احساس مسئولیت شکل پذیرد، خواهد توانست سختی مبارزات و ناملایمات و فداکاری‌ها را در راه ایمان‌اش متحمّل شود، ولی اگر از چنین قدرت اراده‌ای محروم باشد و یا اساساً مسئولیتی بر دوش خود احساس نکند، حاضر می‌شود وجود گران‌بهای خودش را به ازای اندکی از دنیا، بفروشد و به انحرافات فراوانی در روند طولانی زندگی‌اش دچار خواهد شد.


6 - شهید صدر، از این جملهِ حضرت که می‌فرماید: «بعد طول الا‌مد و قسوه القلوب و امتلاء الا‌رض جوراً» الهام می‌گیرد که پر شدن زمین از ظلم و جور، پیامد شکست اکثریّت انسان‌ها در آزمون‌های الهی در دوران غیبت کبرا و تسلّط مادّی گرایی و شهوت‌رانی و افت شدید انگیزه‌های دینی و اخلاقی در میان جوامع اسلامی است.


طبیعی است، جامعه‌ای که از رهبر عظیم الشأ‌نی مانند امام مهدی (ع) محروم باشد و آن امام به دلیل غیبت‌اش، نتواند به طور ملموس با مسائل جامعه مواجه شود و با حضورش یک پارچگی دین را سبب گردد و وحدت کلمه و از میان رفتن شکاف‌ها و تشتّت‌ها و نابودی دشمنان را به ارمغان آورد، به زیر سلطهِ نیروهای مستکبر و شهوت گستر خواهد رفت. ثمرهِ این سلطه، گسترش ناعدالتی و فساد و... است.


شهید صدر می‌فرماید:


اگر غیر مسلمانان و یا تسلیم نشدگان، اساس توحید و بنیان‌های دینی را انکار کنند و علیه مؤ‌منان نقشه‌های خرابکارانه بکشند، جای شگفتی نیست؛ چرا که همان گونه که تاریخ گواه است، مؤ‌منان، همواره، در تمامی تاریخ، شاهد سخت‌ترین شکنجه‌ها و آزارها از سوی چنین کسانی بوده و هستند. [52] .


ایشان، در مقدّمهِ جلد نخست به گوشه‌هایی از تاریخ اهل بیت (ع) می‌پردازد که بیان کنندهِ تفکّرات و روحیات شهید در طول زندگی تا هنگام شهادت‌اش است. او، در این مقدّمه می‌گوید:


امامان ما، هماره، بر نقش مبارزات خستگی ناپذیر خود علیه دستگاه‌های حاکم که مروّج انحراف از دین در سطوح مختلف بوده‌اند، پای می‌فشردند. برخی از حکام، اگر چه با اسم اسلام بر مسند قدرت تکیه زده بودند و مشروعیّت خود را تحت عناوینی چون «خلیفهِ پیامبر» و... توجیه می‌کردند، ولی همهِ این‌ها، براساس سطح برداشت و میزان عدالت و معنویتی بود که از آن برخوردار بودند و به اندازهِ فهم و افق فکری‌شان به اسلام پایبند بوده‌اند. علاوه بر این که بسیاری از مناصب کلیدی حکومت را به دست کسانی می‌سپردند که از جهت آگاهی و دین، هیچ گونه برتری‌ای بر شخص خلیفه نداشتند. از این زاویه، حسادتی بر خلیفه نمی‌ورزیدند. موضع امامان ما هم از جنبهِ فکری و هم از جنبهِ عملی، در جهت مخالف با این دستگاه‌های حاکم بود. این موضع‌گیری که بر پایهِ دوراندیشی و قاطعیّت استوار بود، از حکم الهی و عنایت و توفیق او سرچشمه می‌گرفت و در جهت امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امّت جدّشان رسول گرامی قرار داشت. در حقیقت، آنان با وضعیّتی مبارزه می‌کردند که مولود ستم و انحرافات و جنگ‌های باطل و مصلحت پرستی‌های شخصی بود. این‌ها، همه، شکست اقتصادی و عقب ماندگی اجتماعی اسف باری را در بیش‌تر دوره‌های تاریخی به بارآورد.


ائمّه (ع) به عنوان نمایندگان حقیقی پیامبر اسلام، براساس معتقدات‌شان، احساس وظیفه و تکلیف می‌کردند که مفاسد را ریشه کن سازند. آنان، در حدّ توانایی خود و فرصت‌هایی که در طول عمرشان دست می‌داد، می‌کوشیدند انحرافات را از متن جامعهِ اسلامی بزدایند.


موضع ائمّه (ع) در برابر مشکلات داخلی دولت اسلامی، یعنی همان مشکلاتی که سردمداران حکومت و یا گروه‌های مخالف داخلی ایجاد می‌کردند، موضعِ شخصی مراقب و اصلاح‌گری دل‌سوز بود. و طبیعی است که داشتن چنین موضعی، چندان از نظر حکّام و دست اندرکاران حکومت، خوش نمی‌آمد و همواره، آنان، از این گونه مواضع، بیم داشتند و با نگرانی عمیق، سیاست‌های احتیاطی شدیدی را علیه آنان اتخّاذ می‌کردند.


آری، این گونه موضع‌گیری از سوی امامان شیعه، خشم و نگرانی دستگاه حاکم را هم در گفتار و هم در کردارشان بر می‌انگیخت و طبیعی بود که امامان ما، با توجّه به این گونه فشارهای روز افزون، تا جایی که در توان داشتند، تلاش می‌کردند و از فرصت‌هایی که به دست می‌آمد، بهترین بهره‌برداری‌ها را می‌کردند. [53] .


پینوشت:


1. رجال نجاشی، 377 شماره 1027.


2. کلینی، کافی ج1، 336.


3. همان، ص 336، ح 2 باب دوم از غیبت.


4. همان، ص 336، ج 5.


5. همان، ص 370، ج 6 و 3.


6. همان، ص 337، ج 5.


7. همان، ص342، ج 27.


8. عین الغزال، ص 12، مرآه العقول، ج 1، ص 396.


9. نعمانی، الغیبه، ص 9.


10. همان، ص 11 - 13.


11. همان، جز، ص 4.


12. همان، ص 4.


13. همان، ص 115.


14. همان، ص 122.


15. همان، ص 128.


16. همان، ص 92.


17. همان، ص 110.


18. همان، ص 140.


19. همان، ص113و 114، ح 47و 48.


20. همان، ص 117و 118، ص 110، ج 25.


21. همان، ص 116، ح 55، 56 و 57.


22. همان، ص 125، ح 86 و 90.


23. کافی، ج 1، ص 369، ح 6 نعمانی الغیبه، ص 198، ح 14.


24. طوسی، الغیبه، ص 308.


25. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 279.


26. کمال الدین، ص2و3.


27. همان، ص2.


28. نساء، آیهِ 164.


29. کمال الدین و تمام النعمه، 20-22.


30. همان، ص20.


31. همان، ج2، ص342، ح23، 346و 32.


32. همان، ص347، ح35.


33. همان، ص 348، ح 37.


34. همان، ص 356، ح 51.


35. همان، ص482، ح11.


36. همان، ص3.


37. همان، ص 479، ح 1-5.


38. همان، ص 482، ح 11.


39. الارشاد، ج 2، ص 350.


40. الفصول المختاره، ص321.


41. الفصول المختار، ص 11- 118 و ص 327 - 331.


42. الفصول العثره فی الغیبه، ص 3 و 4.


43. ایشان بعد از آن اشکالات و نقض هایی که قاضی عبدالجبار معتزلی بر امامت عمومی و امامت حضرت حجت (عج) وارد کرده است، پاسخ می‌دهد.


44. تلخیص الشافی ج1، ص104-107، عن الذخیره، 419 و 420.


45. طوسی، الغیبه، ص 2 و 3.


46. همان، ص1و2.


47. همان، ص 85.


48. همان، ص 90.


49. همان، ص 85.


50. همان، ص 332، ح 274.


51. همان، ص 333، ح 279.


52. الغیبه الصغری، ص634 - 639.


53. موسوعه الامام المهدی (عج) (الکتاب الا‌وّل: تاریخ الغیبه الصغری)، ص20 - 22.


کانال تلگرامی رهپویانِ فرج


https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3-SP6F2YKBCA

شهید محمود رضا بیضایی

 مهدوی

شهید محمود رضا بیضایی ۰ نظر

 شهید محمودرضا بیضائی خطاب به همسر گرامیشان: 


نمی‌خواهم حرفهای آرمانگرایانه بزنم و یا غیر واقعی صحبت بکنم؛ نه! حقیقتاً در مسیر تحقق وعده بزرگ الهی قرار گرفته‌ایم. هم من، هم تو.


 بحمدالله خدا را باید بخاطر این شرایط و این توفیق بزرگ شاکر باشیم، نمی‌دانی بارگاه ملکوتی سه ساله امام حسین (ع) الان هم چقدر غریب است؛ در محل یهودی‌ها، در مجاورت کاخ ملعون معاویه و در محاصره وهابی‌های وحشی و آدمکش!


چه بگویم از اوضاع اینجا؟!


تاریخ دوباره تکرار شده و این بار ابناء ابوسفیان و آل سفیان بار دیگر آل‌الله را محاصره کرده‌اند؛ هم مرقد مطهر خانم زینب کبری و هم مرقد مطهر دردانه اهل بیت، رقیه (سلام الله علیهما)؛ ولی این بار تن به اسارت آل‌الله نخواهیم داد چرا که به قول امام (ره) مردم ما از مردم زمان رسول الله بهترند.


واضح‌تر بگویم؛ نبرد شام، مطلع تحقق وعده آخرالزمانی ظهور است و من و تو دقیقاً در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که با لطف خداوند و ائمه اطهار نقشی بر گردنمان نهاده شده است و باید به سرانجام برسانیمش با هم تا بار دیگر شاهد مظلومیت و غربت فرزندان زهرای مرضیه (سلام الله علیها) نباشیم.


کانال تلگرامی رهپویانِ فرج


https://t.me/joinchat/AAAAAD_Uba3-SP6F2YKBCA

}